کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قحل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قحل
لغتنامه دهخدا
قحل . [ ق َ ] (ع ص ) پیر خشک اندام . || (اِ) پوست بر استخوان خشک شده . || (مص ) خشک گردیدن پوست بر استخوان . || خشک اندام گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
قحل
لغتنامه دهخدا
قحل . [ ق َ ح ِ ] (ع ص ) پیر خشک اندام . || (اِ) پوست بر استخوان خشک شده . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای همآوا
-
قهل
لغتنامه دهخدا
قهل . [ ق َ ] (ع مص ) خشک شدن پوست بر استخوان یا بخصوص از کثرت عبادت پوست بر استخوان خشک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ناسپاسی و کفران کردن نعمت و نیکویی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بزشت...
-
جستوجو در متن
-
قحول
لغتنامه دهخدا
قحول . [ ق ُ ] (ع مص ) بر استخوان خشک گردیدن پوست . (منتهی الارب ). خشک شدن پوست بر استخوان . (آنندراج ). گویند: قَحَل َ قحولاً و قُحِل قحولاً. (منتهی الارب ).
-
حجر غاغاطیس
لغتنامه دهخدا
حجر غاغاطیس . [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابن البیطار گوید: قال ابن حسان ، ینسب الی واد بالشام کان یقال له فی القدیم غاغاویسمی الان وادی جهنم و هذا الحجر یوجد ایضاً بالاندلس فی ناحیة سرقسطة و قد یوجد ایضاً فی ناحیة جبل شنیر فی اجراف طفلیة...