کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قحط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قحط
/qaht/
معنی
۱. خشکسالی؛ قحطی.
۲. نایابی خواربار.
۳. (صفت) [عامیانه] نایاب.
〈 قحطوغلا: خشکسالی، نایابی، و گرانی خواربار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تنگسالی، جدب، خشکسالی، غلا
۲. تنگی، نایاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قحط
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنگسالی، جدب، خشکسالی، غلا ۲. تنگی، نایاب
-
قحط
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - خشکسالی ، بی - حاصلی . 2 - نایابی .
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق َ ] (ع اِ) ضربت سخت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || خشک سال . (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) نایابی و کم یابی چیزی را مجازاً گویند. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). تنگی و کم یابی . || بی حاصلی . |...
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق ُ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ).
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط. [ ق ُ ] (ع اِ) یک نوع ماهی است . (ناظم الاطباء).
-
قحط
لغتنامه دهخدا
قحط.[ ق َ ح ِ ] (ع ص ) سخت . شدید: عام قحط؛ سال سخت . ضرب قحط؛ زدن سخت و شدید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قحط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qaht ۱. خشکسالی؛ قحطی.۲. نایابی خواربار.۳. (صفت) [عامیانه] نایاب.〈 قحطوغلا: خشکسالی، نایابی، و گرانی خواربار.
-
واژههای مشابه
-
قحط سالی
فرهنگ واژههای سره
خشک سال
-
سال قحط
لغتنامه دهخدا
سال قحط. [ ل ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سال که در آن هیچ یافت نشود. عام سَنیت . (منتهی الارب ). مُسنِت . (منتهی الارب ).
-
قحط شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کمیاب شدن .
-
قحط الرجال
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ رُِ) [ ع . ] (اِمر.) نایاب بودن مردان کارآمد.
-
قحط رجال
لغتنامه دهخدا
قحط رجال . [ ق َ طِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کمیابی مردمان بادانش . (ناظم الاطباء). قحطالرجال .
-
قحط شدن
لغتنامه دهخدا
قحط شدن . [ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کمیاب شدن . || مفقود گشتن . (ناظم الاطباء).
-
قحط سال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qahtsāl سال خشک بیباران.