کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قثی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قصی
لغتنامه دهخدا
قصی . [ ق َ صی ی ] (ع ص ) دورشونده . ج ، اقصاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قصی
لغتنامه دهخدا
قصی . [ ق ُ صا ] (اِخ ) پشته ای است به یمن . (منتهی الارب ).
-
قصی
لغتنامه دهخدا
قصی . [ ق ُ صی ی ] (اِخ ) ابن کلاب بن مره . اصل هفتم قریش است .وی در میان قریش مردی بزرگ بود. آنان را پس از پریشانی فراهم آورد. شاعر در این باره گوید : ابوکم قصی حین یدعی مجمعاًبِه ِ جمع اﷲ القبایل من نهر.او کلیدهای کعبه را از خزاعه گرفت . از وی دو ق...
-
قسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قسیّ] [قدیمی] qasi ۱. سخت؛ شدید.۲. سختدل.
-
قصی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قصیّ، جمع: اَقصاء] [قدیمی] qasi بعید؛ دور.