کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قترة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق َ ت َ رَ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، قَتَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قول خدای : ترهقها قَتَرَة. (قرآن 41/80).
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق َ رَ] (ع اِ) یکی قتر. (اقرب الموارد). رجوع به قتر شود. || گرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) (ابن ...) مار ریزه ای است بد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، بنات قتره . (اقرب الموارد).
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق ِ رَ ] (ع اِ) نوع . و فی الصحاح القترة و السروة واحد. (اقرب الموارد). رجوع به سروه شود.
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق ِرَ ] (اِخ ) (ابو...) کنیه ٔ ابلیس لعنةاﷲ علیه . یا علم است مر شیطان را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قترة
لغتنامه دهخدا
قترة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) کازه ٔ صیاد. (منتهی الارب ). ناموس صائد و آن چیزی است که مانند خانه آن را بنا کنند تا در آن برای شکار پنهان شوند و بعضی از عامه آن را یقلوم خوانند. (اقرب الموارد). || توده ٔ پشک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || توده ٔ سن...
-
واژههای مشابه
-
قَتَرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دود و يا غبار سياه رنگ - سياهي و تاريکي
-
ابن قتره
لغتنامه دهخدا
ابن قتره . [ اِ ن ُ ق ِ رَ ](ع اِ مرکب ) ماری است خرد. ماری باریک . (المزهر).
-
بنات قترة
لغتنامه دهخدا
بنات قترة. [ ب َ ت ُ ق ِ رَ ] (ع اِ مرکب ) قسمی از مار و افعی . (از المرصع). ج ِ ابن قترة. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قطرة
لغتنامه دهخدا
قطرة. [ ق ُ رَ ] (ع ص ) اندک و هیچکاره . الشی ٔ التافِه ُ الیسیر الخسیس . (اقرب الموارد).
-
قَتَرَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
دود و يا غبار سياه رنگ - سياهي و تاريکي
-
جستوجو در متن
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق ِ ] (ع اِ) نوعی از پیکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تیر خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نی که آن را بر هدف اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). و گفته اند قتره یکی و قتر...