کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قتار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qe(a)tār ۱. وسیلهای نقلیه، مرکب از چند واگن که بر روی خط آهن قرار دارد و بهوسیلۀ لکوموتیو حرکت میکند؛ تِرَن.۲. چند حیوان بارکش که آنها را پشت سر هم ردیف کنند.۳. ردیف.۴. (موسیقی) گوشهای در بیات تُرک.
-
قِتار
لهجه و گویش بختیاری
qetâr 1. قطار، ترن؛ 2. صف، ردیف. be qetâr mannan>:به صف ماندن> .