کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبیطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبیطی
لغتنامه دهخدا
قبیطی . [ق ُب ْ ب َ طا ] (معرب ، اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قبیده و قبیط و قبیطاء و قباط شود.
-
واژههای همآوا
-
قبیتی
واژهنامه آزاد
قبیتی- (قوبی تیی) نام نوعی حلوا در استان خوزستان می باشد که شباهت زیادی به خامه دارد و نیز به آردی که خیلی سفید باشد اطلاق می کنند.
-
قبیتی
واژهنامه آزاد
قوبیتی؛ نوعی حلوا که در خوزستان و بعضی از دیگر استان های کشور تهیه می شود و سفید رنگ و خامه مانند و خیلی شیرین است.
-
جستوجو در متن
-
قبیط
لغتنامه دهخدا
قبیط. [ ق ُب ْ ب َ ] (معرب ،اِ) شکرینه و آن حلوائی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قُبّاط. قُبَّیْطی ̍. قُبَیْطاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قبیته و قبیده . رجوع به قبیته و قبیده شود.رجوع به قباط و قبیطی و قبیطاء شود.
-
قباط
لغتنامه دهخدا
قباط. [ ق ُب ْ با ] (معرب ، اِ) شکرینه . قبیطی . قبیطاء. قبیط. حلوای معروف است که ناطف نامند. معرب کبیده . رجوع به قبیط و قبیطی و قبیطاء و قبیطه و قبیته و قبیده شود.
-
قبیطاء
لغتنامه دهخدا
قبیطاء. [ ق ُ ب َ ] (معرب ، اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به قباط و قبیط و قبیطی و قبیده و قبیته شود.
-
قمیطا
فرهنگ فارسی معین
(قُ مَ) [ ع . ] (اِ.) = قبیطا. قبیطی : نوعی حلوا که مردم بشرویه آن را حلوا مغزی گویند و از شیرة انگور و گاهی از شکر تنها و یا با شیرة انگور می سازند.
-
شکرینه
لغتنامه دهخدا
شکرینه . [ ش َ ک َ ن ِ یا ن َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شکر. شکرین . شکری . شیرین . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناطف . قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی . شکرینه که حلوایی...
-
ناطف
لغتنامه دهخدا
ناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهن...
-
کبیتا
لغتنامه دهخدا
کبیتا. [ ک ُ ب َ ] (اِ) حلوایی باشد که از مغز بادام و پسته و گردکان و کنجد و امثال آن پزند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حلوای مغزی . (از برهان ) (از ناظم الاطباء). ناطفه . (از برهان ). ناطف . (از آنندراج ) (از فرهنگ اسدی ). معرب آن قبیطا ب...