کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبول عرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قَبُولٍ
فرهنگ واژگان قرآن
قبول - پذيرفتن
-
عین قبول
لغتنامه دهخدا
عین قبول . [ع َ / ع ِ ن ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا به عین قبول . چشم پذیرش . نظر قبول . دیده ٔ قبول : در عین قبول تو خرد رایک رنگ نموده کفر و ایمان . خاقانی .ای مرد دشمنان چه سگ و دوستان چه خاک آنجا که حق به عین قبولت کند نظر.خاقانی .
-
قبول کردن
واژگان مترادف و متضاد
اجابت کردن، پذیرفتن، پسندیدن، تصدیق کردن، راضیشدن، رضایتدادن ≠ رد کردن
-
train accepting
قبول قطار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] مجوز ورود قطار به قطعهخطی که تحت نظارت علامتبان است
-
غیرقابل قبول
فرهنگ واژههای سره
نپذیرفتن
-
قابل قبول
فرهنگ واژههای سره
پذیرفتن
-
قبول دار
فرهنگ واژههای سره
پذیرا
-
قبول کرد
فرهنگ واژههای سره
پذیرفت
-
قبول کردن
فرهنگ واژههای سره
پذیرفتن
-
قبول دار
فرهنگ واژههای سره
پذیرا
-
office of posting, office of mailing, bureau de dépôt (fr.), bureau dorigine (fr.)
دفتر قبول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] دفتر پُستیای که در آن پذیرش مرسولات انجام میشود که نخستین مرحله از مراحل چهارگانۀ پُستی شامل قبول، تجزیه و آمادهسازی، ارسال و حملونقل و توزیع است
-
قبول افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مورد پسند واقع شدن .
-
قبول شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - پذیرفته شدن . 2 - از عهدة امتحان بیرون آمدن . مق .رد شدن ، مردود شدن .
-
قبول کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پسندیدن ، پذیرفتن .
-
قابل قبول
لغتنامه دهخدا
قابل قبول . [ ب ِ ل ِ ق َ ] (ص مرکب ) پذیرفتنی . باورکردنی .