کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قابل قبول
فرهنگ واژههای سره
پذیرفتن
-
قبول دار
فرهنگ واژههای سره
پذیرا
-
قبول کرد
فرهنگ واژههای سره
پذیرفت
-
قبول کردن
فرهنگ واژههای سره
پذیرفتن
-
قبول دار
فرهنگ واژههای سره
پذیرا
-
office of posting, office of mailing, bureau de dépôt (fr.), bureau dorigine (fr.)
دفتر قبول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] دفتر پُستیای که در آن پذیرش مرسولات انجام میشود که نخستین مرحله از مراحل چهارگانۀ پُستی شامل قبول، تجزیه و آمادهسازی، ارسال و حملونقل و توزیع است
-
قبول افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مورد پسند واقع شدن .
-
قبول شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - پذیرفته شدن . 2 - از عهدة امتحان بیرون آمدن . مق .رد شدن ، مردود شدن .
-
قبول کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پسندیدن ، پذیرفتن .
-
قابل قبول
لغتنامه دهخدا
قابل قبول . [ ب ِ ل ِ ق َ ] (ص مرکب ) پذیرفتنی . باورکردنی .
-
قبول افتادن
لغتنامه دهخدا
قبول افتادن . [ ق َ اُ دَ ] (مص مرکب ) مطبوع و پسندیده شدن . مقبول واقع شدن . (ناظم الاطباء) : صالح و طالح متاع خویش نمودندتا چه قبول افتد و چه در نظر آید. حافظ.ز عرض حال که نفتد قبول یار چه حظچو گل به باغ نمی آید از بهار چه حظ.واله هروی .
-
قبول شدن
لغتنامه دهخدا
قبول شدن . [ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفته شدن . پسندیده و مطبوع شدن . (ناظم الاطباء).- قبول شدن در امتحان ؛ از عهده ٔ امتحان برآمدن و پذیرفته شدن . مقابل مردود شدن .
-
قبول کردن
لغتنامه دهخدا
قبول کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اجابت کردن . || راضی شدن . || پذیرفتن . || پسندیدن . || تسلیم شدن . || مطیع گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
باد قبول
لغتنامه دهخدا
باد قبول . [ دِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد صبا بدان جهت که ضد دبور است . (منتهی الارب ): امروز که باد قبول فضل را گذاشت ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 9). رجوع به باد پیش و صبا شود. || آنکه [بادی که ] مقابل در کعبه ...
-
قبول عضویت
دیکشنری فارسی به عربی
التصاق