کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قبور
/qobur/
معنی
= قبر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبور
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) جِ قبر.
-
قبور
لغتنامه دهخدا
قبور. [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قبر. (منتهی الارب ). گورها. (ناظم الاطباء).
-
قبور
لغتنامه دهخدا
قبور.[ ق َ ] (ع ص ) زمین پست و نرم . || خرمابن زود بارآور. || خرمابن که بارش در شاخ او بوده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
قبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قبر] qobur = قبر
-
واژههای مشابه
-
قُبُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
قبرها
-
اصحاب قبور
لغتنامه دهخدا
اصحاب قبور. [ اَ ب ِق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردگان . اموات . گورستانیان . اهل قبور. اهل گورها. و در تفسیر این آیه : کمایئس الکفار من اصحاب القبور (13/60)، ابوالفتوح آرد: چنانکه کافران نومیدند از اهل گورها. در معنی او دو قول گفتند: یکی آنکه چنا...
-
اهل قبور
لغتنامه دهخدا
اهل قبور. [ اَ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردگان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصحاب قبور.
-
دخمه محل قبور
دیکشنری فارسی به عربی
سرداب الموتي
-
واژههای همآوا
-
غبور
لغتنامه دهخدا
غبور. [ غ ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و باقی ماندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). باقی ماندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || بگذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (اقرب الموارد). ماضی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ذهاب ....
-
قُبُورِ
فرهنگ واژگان قرآن
قبرها
-
جستوجو در متن
-
سرداب الموتي
دیکشنری عربی به فارسی
دخمه محل قبور
-
catacomb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاتاکوم، دخمه محل قبور