کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبل از موقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
belated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقب افتاده، از موقع گذشته، دیرتر از موقع، دیر شده
-
از آن سر بند
لهجه و گویش تهرانی
از آن واقعه ،از آن موقع
-
بی موقع
لغتنامه دهخدا
بی موقع. [ م َ/ مُو ق ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + موقع عربی ) بیجا و بی هنگام و بی وقت . (ناظم الاطباء). رجوع به موقع شود.
-
predates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش از آن، قبل از موقع بخصوص واقع شدن
-
predate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش از آن، قبل از موقع بخصوص واقع شدن
-
predated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش از موعد، قبل از موقع بخصوص واقع شدن
-
thitherto
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تا کنون، تا ان موقع، تا ان زمان، تا قبل از ان
-
predating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشاپیش، قبل از موقع بخصوص واقع شدن
-
premature
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زودگذر، نارس، پیش رس، قبل از موقع، نا بهنگام
-
اشتعال خلفي
دیکشنری عربی به فارسی
پس زدن تفنگ , منفجر شدن قبل از موقع , نتيجه معکوس گرفتن
-
backfires
دیکشنری انگلیسی به فارسی
backfires، پس زدن تفنگ، منفجر شدن قبل از موقع، نتیجه معکوس گرفتن
-
موقع
لغتنامه دهخدا
موقع. [ م ُ وَق ْ ق َ ] (ع ص ) بلارسیده و سختی کشیده . || سفردیده از مردم و شتر و خر. || پشت ریش شده از خر و از شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعیر موقع؛ شتر پشت ریش از بسیاری اسفار. (یادداشت مؤلف ). || راه نرم و کوفته . || کارد و...
-
مواقع
لغتنامه دهخدا
مواقع. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ موقع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ موقع به معنی جاها و محلها. (از غیاث ). و رجوع به موقع شود. || ج ِ موقعة. (اقرب الموارد). ج ِ موقعة به معنی جاها و محلها. (آنندراج ). و رجوع به موقعة شود. || ج ِ میقَعَة. (اقرب الم...
-
off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش، کساد، دور، دورتر، بی موقع، از روی، از کنار، بسوی، از محلی بخارج، از یک سو
-
زودرس
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) (ص فا.) آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید.