کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبله حاجت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک دربند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (معجم البلدان ).
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق َ ب َ ل َ ] (ع اِ) چرخه ٔ ریسمان . || ریگ توده ٔگرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قَبَل . (منتهی الارب ). || سرفه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرتعی که در جلوی خانه ها باشد و ستور در آن چرا کرده بی آنکه شب...
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) نوعی از مهره که بدان مردان را بند کنند و نیز بر گردن اسب بندند بجهت چشم زخم و افسون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق ِ ل َ ] (ع اِ) جهتی که روی بدان آورند در نماز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : بدبخت اگر مسجد آدینه بسازدیا سقف فروریزدو یا قبله کج آید. || (اِخ ) کعبه ٔ شریف . (منتهی الارب ). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند....
-
قبلة
لغتنامه دهخدا
قبلة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) بوسه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنچه جادوگر بدان دل کسی به دیگری مایل کند. || نشانی است که در پیش گوش گوسپند نمایند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) پذرفتاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قبلة
دیکشنری عربی به فارسی
بوسه , بوس , ما , بوسيدن , بوسه گرفتن از , ماچ کردن
-
قِبْلَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
قبله - نوعي مقابل هم قرار گرفتن - چيزي که آدمي رو به آن ميکند (حالتي است که باعث ميشود دو چيز مقابل هم قرار گيردو عبارت "و اجعلوا بيوتکم قبلة "منظورش اينست که خانههاي خود را متقابل بسازيد بگونهاي که بعضي رو بروي بعضي ديگر و در جهتي واحد قرار بگيرند ....
-
قَبْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
قبل از او-قبل از آن
-
قبله ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) پیش رو قرار دادن .
-
قبله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .)پیشِ رو داشتن .
-
قبله گاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - مکان قبله ، جای قبله . 2 - هر جا که وقت پرستش خدا بدان روی آورند. 3 - عنوانی است احترام آمیز در خطاب به پدر و بزرگان .
-
دره قبله
لغتنامه دهخدا
دره قبله . [ دَرْ رَ ق ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 59هزارگزی شمال باختری دیواندره و 12هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ دیواندره به سقز با 200تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
صاحب قبله
لغتنامه دهخدا
صاحب قبله . [ ح ِ ب ِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) رجوع به مسلم بن احمد... (ابوعبیده ) شود.
-
صاحب قبله
لغتنامه دهخدا
صاحب قبله . [ ح ِ ب ِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لقبی است که مسلمانان هند به بزرگان مذهب خود دهند.
-
قبله ٔ جمشید
لغتنامه دهخدا
قبله ٔ جمشید. [ ق ِ ل َ / ل ِ ی ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش است . (آنندراج ) (برهان ). || شراب لعلی را نیز گویند. (برهان ). و رجوع به قبله ٔ دهقان و قبله ٔ زردشتیان شود. (آنندراج ). || جام جهان نمای را هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج...