کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قبعة
معنی
کلا ه گرد ونرم پشمي , کلا ه بره , طاق , کلا ه , کلا ه کاردينالي
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبعة
لغتنامه دهخدا
قبعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) مرغکی است خردتر از گنجشگ که پیوسته نزدیک سوراخ موش باشد و چون از چیزی ترسد در آن سوراخ رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). در اقرب الموارد قُبُعَة ضبط شده .
-
قبعة
لغتنامه دهخدا
قبعة. [ ق ُ ب َ ع َ ] (ع اِ) یا ابن قُبَعَة؛ یعنی ای مرد گول . و این وصف است به حمق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قبعة
لغتنامه دهخدا
قبعة. [ ق ُ ب َ ع َ ] (ع ص ) زن نهان شونده . (از منتهی الارب ): امراءة قُبَعَة طُلَعَة؛ زن که گاهی نهان گردد گاهی پیدا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قبعة
لغتنامه دهخدا
قبعة. [ ق ُب ْ ب َ ع َ] (ع اِ) جامه پاره است شبیه برنس . (منتهی الارب ).
-
قبعة
دیکشنری عربی به فارسی
کلا ه گرد ونرم پشمي , کلا ه بره , طاق , کلا ه , کلا ه کاردينالي
-
واژههای همآوا
-
قبات
لغتنامه دهخدا
قبات . [ ق َ ] (اِخ ) نام جد ابونصر عبدالصمدبن ظفربن قبات حلبی . (سمعانی ).
-
قباط
لغتنامه دهخدا
قباط. [ ق ُب ْ با ] (معرب ، اِ) شکرینه . قبیطی . قبیطاء. قبیط. حلوای معروف است که ناطف نامند. معرب کبیده . رجوع به قبیط و قبیطی و قبیطاء و قبیطه و قبیته و قبیده شود.
-
جستوجو در متن
-
کلا ه گرد ونرم پشمی
دیکشنری فارسی به عربی
قبعة
-
کلا ه بره
دیکشنری فارسی به عربی
قبعة
-
کلا ه
دیکشنری فارسی به عربی
قبعة
-
کلا ه کاردینالی
دیکشنری فارسی به عربی
قبعة
-
طاق
دیکشنری فارسی به عربی
سقف , شاذ , قبعة , قوس , مدفن
-
بقعة
لغتنامه دهخدا
بقعة. [ ب ُ ق َ ع َ ] (ع ص ) مقلوب قُبَعَه . جاریه ٔ بقعة و قبعة، کنیزکی که روی خود بنماید آنگاه نهان سازد. (از نشوءاللغة ص 17).