کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبر سلامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حجر قبر موسی
لغتنامه دهخدا
حجر قبر موسی . [ ح َ ج َ رِ ق َ رِ سا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زغال سنگ . دمشقی گوید: و من الحجارة الدهنیة النباتیة حجارة قبر موسی (ع ) شرقی بیت المقدس یستخرج منه نفط اذا کسر و جعل فی القرعة کمایعمل بالماورد و اذا اشعلته یشعل مثل الحطب و هذا الحجر ...
-
قبر و دفن
لغتنامه دهخدا
قبر و دفن . [ ق َ رُ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمل به خاک سپردن مرده . دفن کردن مرده را. به خاک سپردن میت . || مؤلف قاموس کتاب مقدس ذیل این کلمه چنین نویسد: بدان که یهود و پیشینیان را شیوه این بود که خویشان چشمهای میت را فروپوشانند و بهم آورند (س...
-
خط بر قبر کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر قبر کشیدن . [ خ َ ب َ ق َ ک َ / ک ِ دَ] (مص مرکب ) بعد تدفین میت بر قبر او سوره ٔ «انا انزلناه » خواندن و هفت خط کشیدن و این را موجب مغفرت دانستن . (از آنندراج ). خط بر مزار کشیدن : ز بعد مرگ کسی خط بقبر ما نکشدز بهر آنکه نبودیم در حساب کسی .صا...
-
در قبر نهادن
دیکشنری فارسی به عربی
ادفن
-
نوشته روی سنگ قبر
دیکشنری فارسی به عربی
مرثية
-
قد و قبر
فرهنگ گنجواژه
گور.
-
خاک قبر در خانه ریختن
لغتنامه دهخدا
خاک قبر در خانه ریختن . [ ک ِ ق َ دَن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نوعی سحر. نوعی جادو: ساحران بر خاک مرده افسونی خوانده در خانه ٔ دشمن اندازند تا خانه اش خراب شود و پاره ای از آن چون بر آدمی خفته بریزند تا دیری بخود نیاید. (آنندراج ) : برنیاید در حضور س...
-
جستوجو در متن
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است به شیراز و از آن ده است فضل بن حماد صاحب مسند. (از منتهی الارب ). صاحب نزهة القلوب بگاه تعیین محل «قلعه ٔ تیرخدای » از ده خبر نام میبرد بر این قرار: قلعه ٔ تیر خدای بخبر است بر کوهی در غایت بلندی و بدین سبب آنرا بدین نام خ...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلباخته ٔ او بود و درباره ٔ وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دخت...
-
صلاة
لغتنامه دهخدا
صلاة. [ ص َ ] (ع اِ) دعاء. || دین . || رحمت . || استغفار. || حسن ثناء از خداوند بر پیمبر. || و گفته اند صلاة از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مؤمنین دعا و از پرندگان و هوام تسبیح بود و آن جز در خیر نبود بخلاف دعا، که آن در خیر و شرّ ...
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بُسْتی . علی بن محمدبن حسین بن یوسف بن محمدبن عبدالعزیز ملقب به نظام الدین شاعر مشهور. ابن خلکان گوید: او صاحب طریقتی انیقه و تجنیسی انیس و بدیعالتأسیس است و از گفته های اوست : من اصلح فاسده ارغم حاسده . من اطاع غض...