کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قبح
/qobh/
معنی
زشتی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدی، زشتی، شناعت، قباحت ≠ حسن
دیکشنری
enormity
-
جستوجوی دقیق
-
قبح
واژگان مترادف و متضاد
بدی، زشتی، شناعت، قباحت ≠ حسن
-
قبح
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِمص .) زشتی ، زشت بودن .
-
قبح
لغتنامه دهخدا
قبح . [ ق ُ / ق َ ] (ع اِمص ) زشتی . ضد حسن . (منتهی الارب ).
-
قبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ حُسن] qobh زشتی.
-
واژههای مشابه
-
قبح منظر
لغتنامه دهخدا
قبح منظر. [ ق ُ ح ِ م َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زشت روئی . روی زشت داشتن . نازیبائی .
-
حسن و قبح
لغتنامه دهخدا
حسن و قبح . [ ح ُ ن ُ ق ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (مسئله ٔ...) یکی از مسائل کلامی قدیم است که میان معتزلیان و سپس شیعه از طرفی و اشعریان از طرف دیگرمورد بحث و انتقاد بوده است ، که آیا حسن و قبح به تشخیص عقل است یا شرع ؟ تهانوی گوید: حسن در عرف علما...
-
واژههای همآوا
-
قبه
واژگان مترادف و متضاد
بارگاه، گنبد
-
قبه
فرهنگ فارسی معین
(قُ بَّ) [ ع . قبة ] (اِ.) برآمدگی ، بنایی که سقف آن برآمده و گرد باشد. ج . قباب .
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) (ذوالقبة) ابن ثعلبه لقب حنظلةبن ثعلبه است . (منتهی الارب ). بدان جهت که دردشت ذی قار گنبدی بر پا ساخته است . (منتهی الارب ).
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . در 16000 گزی شمال خاوری کرمانشاه و 6000 گزی شمال شوسه ٔ کرمانشاه به تهران واقع است . دشت ، سردسیر معتدل است . سکنه ٔ آن 20 تن و آب آن از چاه است . محصول آنجا غلات دی...
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 55000 گزی شمال باختری مهاباد و 1500گزی باختر شوسه ٔ خانه به نقده و کوهستانی ، سردسیر سالم است . 30 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جلدیان و محصول آن غلات ، توتون و ح...
-
قبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبَّة، جمع: قِباب و قُبَب] qobbe بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد.〈 قبهٴ خضرا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
قُبَّه
لهجه و گویش بختیاری
qobba 1. نشان فلزى روى شانه افسران ارتش از سرگرد تا سرهنگ تمام؛ 2. گنبد.