کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبة جالینوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبة جالینوس
لغتنامه دهخدا
قبة جالینوس . [ ق ُب ْ ب َ ت ِ ] (اِخ ) جائی است در مصر. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
قبه
واژگان مترادف و متضاد
بارگاه، گنبد
-
قبه
فرهنگ فارسی معین
(قُ بَّ) [ ع . قبة ] (اِ.) برآمدگی ، بنایی که سقف آن برآمده و گرد باشد. ج . قباب .
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) (ذوالقبة) ابن ثعلبه لقب حنظلةبن ثعلبه است . (منتهی الارب ). بدان جهت که دردشت ذی قار گنبدی بر پا ساخته است . (منتهی الارب ).
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . در 16000 گزی شمال خاوری کرمانشاه و 6000 گزی شمال شوسه ٔ کرمانشاه به تهران واقع است . دشت ، سردسیر معتدل است . سکنه ٔ آن 20 تن و آب آن از چاه است . محصول آنجا غلات دی...
-
قبه
لغتنامه دهخدا
قبه . [ ق ُب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. در 55000 گزی شمال باختری مهاباد و 1500گزی باختر شوسه ٔ خانه به نقده و کوهستانی ، سردسیر سالم است . 30 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ جلدیان و محصول آن غلات ، توتون و ح...
-
قبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبَّة، جمع: قِباب و قُبَب] qobbe بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد.〈 قبهٴ خضرا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
قبه
دیکشنری فارسی به عربی
قبة , قبة صغيرة
-
قُبَّه
لهجه و گویش بختیاری
qobba 1. نشان فلزى روى شانه افسران ارتش از سرگرد تا سرهنگ تمام؛ 2. گنبد.
-
ice rise
قُبهیخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] توده یخ معمولاً گنبدیشکل بر روی صخره و در محاصرۀ جزئی یا کامل رَفیخ
-
ابن قبه
لغتنامه دهخدا
ابن قبه . [ اِ ن ُ ق ِ ب َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن عبدالرحمن بن قبه . متکلم مشهور شیعی ، از مردم ری . در اول امر معتزلی بود و از آن پس بمذهب تشیع گرایید. او در قرن سیم هجری میزیست و با ابوالقاسم بلخی متکلم معروف معاصر بود. او را کتب چند است ، ازجمله ...
-
قبة الخضرا
فرهنگ فارسی معین
(ء) (قُ بَُ تُ لú خَ) [ ع . ] (ص مر.) کنایه از: آسمان .
-
قبه ٔ آب
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ آب . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حباب است و آن شیشه مانندی باشد که هنگام باریدن باران در روی آب بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به قبک آب شود.
-
قبه ٔ زبرجدی
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ زبرجدی . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ زَ ب َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ).