کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قبب
/qobab/
معنی
= قبه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبب
لغتنامه دهخدا
قبب . [ ق َ ب َ ] (ع اِمص ) باریکی و لاغری تهیگاه و شکم . (منتهی الارب ).
-
قبب
لغتنامه دهخدا
قبب . [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ قبة. (المنجد).
-
قبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُبَّة] [قدیمی] qobab = قبه
-
واژههای همآوا
-
غبب
لغتنامه دهخدا
غبب . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) گوشت زیر زنخ . غبغب . (برهان ). آن پوست که آویخته بود زیر گلو. (دهار). گوشت آویخته زیر ذقن و آن را طوق گلو نیز گویند و آن از لوازم حسن است . (غیاث ) (آنندراج ).گوشتی که زیر گلوی خروس و گاو فربه آویخته است . طوق زیر گلوی خروس ...
-
غبب
لغتنامه دهخدا
غبب . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) قاقم . (بحر الجواهر).
-
غبب
فرهنگ فارسی معین
(غَ بَ) [ ع . ] (اِ.) نک غبغب .
-
غبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغباب] [قدیمی] qabab ۱. غبغب؛ گوشت زیر زنخ.۲. تکۀ گوشت آویخته زیر گلوی خروس و گاو.
-
جستوجو در متن
-
قبة
لغتنامه دهخدا
قبة. [ ق ُب ْ ب َ ] (ع اِ) قبه . برآمدگی هر چیز راگویند. (برهان ). بنای گرد برآورده چون گنبد. هرچه مثل گنبد سازند، چون قبه ٔ سپر. گنبد. (منتهی الارب ). خرقاهته . (کشاف اصطلاحات الفنون ). خرگاه . (کشاف ). ج ، قُبَب ، قِباب . (منتهی الارب ). || عربان ش...