کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قباوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (اِخ ) خلیل بن احمد فقیهی پارسا بود و در بخارا حدیث میکرد. (سمعانی ).
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (اِخ ) رزق اﷲ. سمعانی گوید: وی برای ما از ابوالفضل بکربن محمدبن علی روایت کرد. در بخارا از او احادیث مختصری شنیدم . او به کودکان ادب درس میگفت . (سمعانی ).
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (اِخ ) سلیمان بن داود از محدثان است . ابوکامل بصری گوید: او و پدرش داود با ما حدیث مینوشتند. (سمعانی ).
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (اِخ ) عثمان بن موسی بن مسلم از محدثان است . وی در بخارا حدیث میگفت و از اوابوبکر محمدبن عبداﷲ رحکنی روایت دارد. (سمعانی ).
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (اِخ ) مسعدةبن اسقعبن مسعدةبن مبارک بن زیدبن احمد فرغانی مکنی به ابوبکر از قدماء محدثان است . وی به سمرقند رفت و در آنجا حدیث گفت . گویند او از مردم مرو است که در قبا سکونت گزید و بدان منسوب گردید. او از محمدبن جهم سمری و ابراهیم...
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُ وی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبا که شهری است از فرغانه . رجوع به قبا شود.
-
قباوی
لغتنامه دهخدا
قباوی . [ ق ُوی ی ] (اِخ ) داود مقری از فقیهان است . ابوکامل بصری گوید او و فرزندش سلیمان که از مردم فرغانه از شهری به نام قبا هستند با ما حدیث مینوشتند. (سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) قباوی . رجوع به ابونصر قباوی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نصر. رجوع به ابونصر قباوی ... و احمدبن محمدبن نصر قباوی ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابونصر. رجوع به ابونصر قباوی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نصرالقباوی ، مکنی به ابونصر. وی در سنه ٔ 522 هَ .ق . تاریخ بخارا تألیف نرشخی را از عربی بزبان پارسی ترجمه و اختصار کرد و محمدبن زفربن عمر در سنه ٔ 574 مجدداً آنرابرهان الدین عبدالعزیز از صدور بخارا اختصار و اصلاح ک...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَن َ ] (اِخ ) قباوی . احمدبن محمدبن نصر مترجم تاریخ بخارا. اصل کتاب تاریخ بخارا بعربی بوده که ظاهراً ازمیان رفته است و مؤلف آن ابوبکر محمدبن جعفر نرشخی است که در اوایل دوره ٔ سامانیان میزیسته و تا پس ازمرگ ابومحمد نوح بن نصر حیات داشته اس...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) قبائی . در «فیه ما فیه » آمده است :... می فرمود که تاج الدین قبائی (اصل : قبانی ) را گفتند که این دانشمندان در میان ما می آیند و خلق را در راه دین بی اعتقاد می کنند گفت نی ، ایشان می آیند میان ما و ما را بی اعتقاد می کن...