کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قبازره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قبازره
/qabāzereh/
معنی
زره قبامانند؛ کژآکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قبازره
لغتنامه دهخدا
قبازره . [ ق َ زِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) زره مانند قبا. رجوع به قبائی زره شود.
-
قبازره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹قباییزره› [قدیمی] qabāzereh زره قبامانند؛ کژآکند.
-
واژههای مشابه
-
قبازره زدن
لغتنامه دهخدا
قبازره زدن . [ ق َ زِرِه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) سینه چاک کردن : گردون قبازره زده بر انتقام مرگ مرگش ز راه درز قبای اندر آمده .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
قبایی زره
لغتنامه دهخدا
قبایی زره . [ ق َ زِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) قبازره . زره قبامانند : قبائی زره بر تنش تابدارچو سیماب روشن چو سیم آبدار. نظامی .قبائی زره : کژاکند. (ص 447 شرفنامه ٔ وحید).
-
انتقام
لغتنامه دهخدا
انتقام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کینه کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). کینه کشیدن از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کین کشیدن . (مصادر زوزنی ). کینه خواستن . کین توختن . (فرهنگ فارسی معین ). |...