کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قایمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قایمه
معنی
(یِ مَ یا مِ) [ ع . قائمه ] 1 - (اِفا.) مؤنث قایم . 2 - (اِ.) هر یک از دست و پای ستوران . 3 - نام زاویه ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر به وجود می آید و اندازة آن ْ90 می باشد. ج . قوائم .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. پایه، ستون، شمع
۲. قبضه
۳. راست
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قایمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایه، ستون، شمع ۲. قبضه ۳. راست
-
قایمه
فرهنگ فارسی معین
(یِ مَ یا مِ) [ ع . قائمه ] 1 - (اِفا.) مؤنث قایم . 2 - (اِ.) هر یک از دست و پای ستوران . 3 - نام زاویه ای که از عمود شدن خطی بر خط دیگر به وجود می آید و اندازة آن ْ90 می باشد. ج . قوائم .
-
واژههای مشابه
-
قایمة
لغتنامه دهخدا
قایمة. [ ی ِ م َ ] (اِخ ) شهری است در یمن از خان بنی سهل . (معجم البلدان ).
-
قایمة
لغتنامه دهخدا
قایمة. [ ی ِ م َ ] (ع اِ) تأنیث قایم . رجوع به قائمة شود.
-
جستوجو در متن
-
ستون
واژگان مترادف و متضاد
۱. تیرک، استوانه، رکن، عماد، عمود، قایمه، جرز ۲. گروه، دسته، صف، ردیف (نظامی)
-
پایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. اساس، بنیان، بن، پی، ته، شالوده، قاعده ۲. اصل، ریشه، مبنا ۳. پا، پایین، دامن، دامنه، زیر ۴. ساق، ساقه ۵. پایگاه، جایگاه، درجه، مقام، منصب ۶. اشل، رتبه، رتبهاداری ۷. اندازه، حد، مقیاس، میزان ۸. کلاس ۹. کنه ۱۰. ماخذ قایمه، محور ≠ پیکر، نما