کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قایقران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قایقران
واژگان مترادف و متضاد
بلمران، کرجیبان
-
قایقران
دیکشنری فارسی به عربی
سفان
-
واژههای همآوا
-
قایق ران
لغتنامه دهخدا
قایق ران . [ ی ِ] (نف مرکب ) آنکه قایق را به حرکت درآرد. لتکه چی .
-
قایق ران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی. فارسی] qāyeqrān ۱. رانندۀ قایق؛ کسی که قایقرانی میکند.۲. پاروزن در قایق پارویی.
-
جستوجو در متن
-
بلمران
لهجه و گویش تهرانی
قایقران
-
بلمران
واژگان مترادف و متضاد
قایقران، کرجیبان
-
scullers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکولرها، قایقران
-
outboards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هواپیما، قایقران
-
outboard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قایقرانی، قایقران
-
sculler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکولر، قایقران
-
کرجیبان
واژگان مترادف و متضاد
بلمران، زورقران، قایقران
-
سفان
دیکشنری عربی به فارسی
کرجي بان , قايقران
-
boatman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قایقرانی، قایقران، کرجی بان