کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاپنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قاپنده
/qāpande/
معنی
آنکه چیزی را از دست کسی یا از جایی بهچابکی برباید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاپنده
لغتنامه دهخدا
قاپنده . [ پ َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه قاپد. آنکه چیزی را از دست کسی یا از جائی برباید.
-
قاپنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی. فارسی] [عامیانه] qāpande آنکه چیزی را از دست کسی یا از جایی بهچابکی برباید.
-
جستوجو در متن
-
snatchers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرگوشها، غارتگر، رباینده، قاپنده
-
snatcher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسباب بازی، غارتگر، رباینده، قاپنده
-
قاپندگی
لغتنامه دهخدا
قاپندگی . [ پ َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل قاپنده .
-
rogue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرکش، قلاش، رند، ناقلا، قاپ، قاپنده، ادم دغل، بذله گو، حیوان عظیم الجثه سرکش، اسب چموش، سیاه بند، هرس کردن، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن
-
rogues
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنایتکاران، قلاش، رند، ناقلا، قاپ، قاپنده، ادم دغل، بذله گو، حیوان عظیم الجثه سرکش، اسب چموش، سیاه بند، هرس کردن، گول زدن، از علف هرزه پاک کردن، رذالت و پستی نشان دادن
-
گیرنده
لغتنامه دهخدا
گیرنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از گرفتن .اخذکننده و دریافت کننده . (ناظم الاطباء). ستاننده .- خون گیرنده ؛ که خونریز را به کیفر کشاند. که انتقام مقتول را از قاتل بستاند : گر بود دست من از دامن قاتل کوتاه خون گیرنده ٔ من دست درازی دارد. صائب...