کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قانم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قانم
لغتنامه دهخدا
قانم . [ ن ِ ] (ع ص ) چهارمغز تباه . (منتهی الارب ). گردوی تباه و فاسدشده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
غانم
فرهنگ نامها
(تلفظ: qānem) (عربی) (در قدیم) غنیمت گرفته و بهرهمند .
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) (محمد...) وی ازافاضل عصر خویش و دیوان شعرش همه جا شهرت داشته است و او جد غانمی محدث است . (انساب سمعانی ورق 406).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء الاصبهانی . یکی از شعرای بزرگ اصفهان که به عربی شعر گفته است و در باب پنجم از جزء سوم یتیمة الدهرثعالبی ترجمه ٔ حالش آمده است . ثعالبی او را بسیار ستوده و از اینکه دیوانش بدست نیامده اظهار تأسف کرده است . چند بیت...
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن حسین خصیب . یکی از متأخران هم عصر صاحب کتاب محاسن اصفهان که در ذیل ذکر هشتم این کتاب نام او را در عداد بزرگان اصفهان آورده است .(ترجمه ٔ محاسن اصفهان چ مرحوم عباس اقبال ص 123).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن رحمة. یکی از عمال الراضی باﷲ، (اخبار الراضی باﷲ، الاوراق ص 142).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن سعد. مؤلف نفحات الانس آرد: غانم بن سعد رحمه اﷲ از بغداد بود و با ابومحمد حریری صحبت داشته بود و در ورع و مجاهده کامل بود. وی را پس از وفات به خواب دیدند گفتند حق تعالی با تو چه کرد گفت ؟ بر من رحمت کرد و به بهشت درآورد. (نف...
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن احمدبن مسلم . محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ص 150).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمد برجی صاحب ابونعیم اصفهانی . از مردم برج ، قریه ای به اصفهان .
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمد بغدادی حنفی متوفی در حدود (1030 هَ . ق .) او راست : کتاب حصن الاسلام در اصول و فروع دین . (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 439).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمد بغدادی ، مکنی به ابومحمد. او راست : کتاب مجمع الضمانات و کتاب ملجاً القضات عندتعارض البینات . (معجم المطبوعات ستون 385 و 515).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) حصاری است در کوههای قرب نهاوند.
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) عبدالرحیم ، مکنی به ابوبکر. یکی از متأخران هم عصر صاحب کتاب محاسن اصفهان که در ذیل ذکر هشتم این کتاب نام او در عداد بزرگان اصفهان یاد شده است . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان چ اقبال ص 123).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) محمد عبدالواحد. یکی از متأخران هم عصر صاحب کتاب محاسن اصفهان که در ذیل ذکر هشتم این کتاب نام او در عداد بزرگان اصفهان یاد شده است . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان چ اقبال ص 123).