کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قالی بافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قالی بافی
لغتنامه دهخدا
قالی بافی . (حامص مرکب ) عمل قالی باف . شغل بافنده قالی . || (اِ مرکب ) محل بافتن قالی . کارگاه قالی .
-
واژههای مشابه
-
جوشقان قالی
لغتنامه دهخدا
جوشقان قالی . [ ج َ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) قصبه ای از کاشان . عده ٔ قری 22، مساحت 32 فرسنگ ، جمعیت 12270 تن . مرکز میمه . رجوع به جوشقان شود.
-
قالی بغدادی
لغتنامه دهخدا
قالی بغدادی . [ ب َ دی ی ] (اِخ ) اسماعیل بن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلیمان لغوی مکنی به ابوعلی . رجوع به ابوعلی قالی و قالی (اسماعیل بن قاسم ) و جامعالتصانیف الحدیثة جزء نخست رقم 306 و در معجم المطبوعات ج 2 ستون 1489 و 1490 شود.
-
قالی باف
لغتنامه دهخدا
قالی باف . (اِخ ) دهی جزء دهستان اختر پشتکوه بخت فیروزکوه شهرستان دماوند. و در 54هزارگزی جنوب فیروزه کوه و 18هزارگزی شمال راه شوسه ٔ گرمسار به سمنان واقع است . موقع جغرافیائی آن کوهستانی و سردسیر است .137 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصولات آن ...
-
قالی باف
لغتنامه دهخدا
قالی باف . (نف مرکب ) بافنده ٔ قالی .
-
قالی شور
لغتنامه دهخدا
قالی شور. (نف مرکب ) قالی شوی . شوینده ٔ قالی .
-
قالی شویی
لغتنامه دهخدا
قالی شویی . (حامص مرکب ) عمل و شغل قالی شوی .
-
قالی فروش
لغتنامه دهخدا
قالی فروش . (نف مرکب ) فروشنده قالی .
-
قالی فروشی
لغتنامه دهخدا
قالی فروشی . (حامص مرکب ) عمل قالی فروش . شغل فروشنده قالی . || دکان قالی فروش .
-
قالی قلا
لغتنامه دهخدا
قالی قلا. [ ق َ ] (اِخ ) شهری است در ارمنستان کبیر از نواحی خلاط از نواحی منازجرد از نواحی ارمنستان چهارم . احمدبن یحیی گوید: از عهد انوشیروان هنوز ارمنستان بدست ایرانیان بود تا اسلام آمد. و این کشوردچار اختلال و نابسامانی و شبیه ملوک الطوائفی می بود...
-
میان قالی
لغتنامه دهخدا
میان قالی . (اِ مرکب ) قالی که در وسط اتاق افکنند و بر دو سوی آن ، دو کناره ، و بر سر آن ، سرانداز افکنند. قالی عریض که میان دو کناره زیر سرانداز گسترند. (یادداشت مؤلف ).
-
قالی باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از ترکی. فارسی] qālibāf کسی که پیشهاش قالیبافی است؛ بافندۀ قالی.
-
قالی شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از ترکی. فارسی] qālisu کسی که پیشهاش قالیشویی است و قالیها را شستشو میدهد؛ شویندۀ قالی.
-
جنونی قالی پوش
لغتنامه دهخدا
جنونی قالی پوش . [ ج ُ نی ِ ] (اِخ ) یا جنونی قندهاری . از شاعران است ، مجمعالخواص درباره ٔ وی گوید: حریفی است تیززبان و حراف ، موی سر گذاشت و گلیم پاره پوشیده راه میرفت . با این وضع درویشی در مجالس از اسباب و تجملات نیاکان خود سخن میراند، بااینکه از...