کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قالب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قالب دار
لغتنامه دهخدا
قالب دار. [ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) خشت زن . خشت مال . خشت زن سر کوره های آجرپزی .
-
قالب کار
لغتنامه دهخدا
قالب کار. [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که سیمان یا آهک را برای ساختمان در قالب ریزد. قالب دار.
-
قالب کاری
لغتنامه دهخدا
قالب کاری . [ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل قالب کار. ساختن عمارتی که سقف آن از آهک و خشت یا سنگ باشد : خنده ها دارد ز روزن خانه ٔ معماریت تا چه بر قالب زند بهر تو قالب کاریت .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
قالب گیر
دیکشنری فارسی به عربی
اول
-
قالب پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
بلاستيک
-
قالب تنه
لهجه و گویش تهرانی
ابزار آهنی که ورق حلبی را شکل میدهد.
-
NFC data exchange format
قالب تبادل دادۀ اَرمیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← قالب تبادل دادۀ ارتباطات میداننزدیک
-
powder moulding
قالبگیری پودر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] نوعی فرایند قالبگیری که در آن بسپارهایی نظیر پلیاتیلن و نایلون به داخل قالبهای گرم وارد و فشرده میشود و با سازوکارهای گوناگون و ذوب موضعی یا تفجوشی لایۀ یکنواختی به شکل همان قالب به وجود میآید
-
bench moulding
قالبگیری رومیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ساختن قالبهای ماسه با ماسۀ طبیعی بر روی میز، بهکمک دست و بدون استفاده از ابزارهای هیدرولیکی (hydraulic) یا هوایی
-
sampling frame 2
قالب نمونهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] فهرستی از واحدهای نمونهبرداری که یکی از آنها انتخاب شده است
-
syntenic block
قالب همرشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر ناحیه از ژنگان یا مجموعهای از ژنهای مجاور هم که در طول تکامل و در بین گونهها حفظ شده باشد
-
جان در یک قالب
لغتنامه دهخدا
جان در یک قالب . [ ن ِ دَ ی َ / ی ِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از کمال محبت و اخلاص که به اتحاد و یگانگی کنند و در عرف یکجان و دو قالب گویند لیکن مستشهد آن یافته نشده . (بهار عجم ) (آنندراج ). عاشق پاک . (ناظم الاطباء). دوست یگانه . دوست خال...
-
خشت به قالب زدن
لغتنامه دهخدا
خشت به قالب زدن . [ خ ِ ب ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خشت زدن . پاره ٔ گل در قالب خشت گذاردن و خشت ساختن . (یادداشت بخطمؤلف ). || لاف زدن . لافیدن . دروغ بافتن .
-
قالب الفحم الحجري
دیکشنری عربی به فارسی
بريکت , خاک زغال قالبي
-
قالب زدن (بزو)
دیکشنری فارسی به عربی
عروة