کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قالبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قالبک
لغتنامه دهخدا
قالبک . [ ل َ / ل ِ ب َ ] (اِمصغر) قالبی که چیت سازان پارچه را با آن نقاشی کنند.
-
واژههای مشابه
-
قالبک زده
لغتنامه دهخدا
قالبک زده . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پارچه ٔ نقاشی شده و قلمکار : بغیر جامه ٔ والای قالبک زده نیست نگار لاله رخ مشک خال سیم عذار.نظام قاری (دیوان ص 81).
-
قالبک زن
لغتنامه دهخدا
قالبک زن . [ ل َ / ل ِ ب َ زَ ] (نف مرکب ) چیت ساز. قلمکارساز. کسی که پارچه ها را نقش قلمکاری زند : قالبک زن چون رخ والا منقش می کندبهر شلوار زرافشان خاطرم خوش می کند. نظام قاری (دیوان ص 57).نقش والای لطیف قلفی گر بیندقالبک زن سزد ار نقش نخواند در کا...
-
جستوجو در متن
-
والا
لغتنامه دهخدا
والا. (ص ) بلند. (لغت فرس اسدی ) (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع) (صحاح الفرس ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از بهار عجم ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). مرتفع. (حاشیه ٔ برهان قاطع). بالا. (انجمن آرا) (آنندراج ).رفیع. (ناظم الاطباء). افراشته . بارفعت : چو ه...