کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاف و لام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاف و لام
لغتنامه دهخدا
قاف و لام . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از «قل ». اشاره است به آیه ٔ: اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون . (قرآن 117/2 و 47/3) : آن با و نا شکن که به تعریف او گرفت هم قاف و لام رونق و هم کاف و نون بها.خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
قاف تا قاف
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) سراسر جهان .
-
کوه قاف
لغتنامه دهخدا
کوه قاف . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به قاف شود.
-
قاف الرقبه
لغتنامه دهخدا
قاف الرقبه . [ فُرْ رَ ق َ ب َ ](ع اِ مرکب ) پوست گردن . (ناظم الاطباء): اخذه بقاف رقبته ؛ او را گرفت به پوست گردن وی . (ناظم الاطباء).
-
حا میم عین سین قاف
لغتنامه دهخدا
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.
-
جستوجو در متن
-
سلقیس
لغتنامه دهخدا
سلقیس . [ س ِ ] (اِخ ) نام شهری است آبادکرده ٔ ذوالقرنین و باین معنی بتقدیم قاف بر لام که سقلیس باشد هم آمده . (برهان ) (آنندراج ).
-
لَوَاقِحَ
فرهنگ واژگان قرآن
لقاح كنندگان (جمع لاقحه از ماده لقح به فتحه لام و سکون قاف - است .لقاح گرد درخت خرماي نر است که تا آن را به درخت ماده منتقل نکنند بارآور نميشود . )
-
لْيَتَّقِ
فرهنگ واژگان قرآن
باید که پروا کند(در اصل "لِيَتَّقِ "(صيغه امر غائب بوده )كه با اضافه شدن واو براي سهولت لام ساكن شده است و از طرفي قاف آن نيز به دليل تقارن با حرف ساكن يا تشديد دار كلمه بعد حركت گرفته است)
-
طابق النعل بالنعل
لغتنامه دهخدا
طابق النعل بالنعل . [ ب ِ قُن ْ ن َ ل ِ بِن ْ ن َ ] (ع ق مرکب / جمله ٔ فعلیه ) به معنی مطابق کننده ٔ کفش بر کفش . یعنی قدم نهنده بر قدم پیشروندگان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (بفتح باء موحدة و فتح قاف و ضم ّ لام در کلمه ٔ نعل اول ) به معنی آنکه مطابق...
-
قلام
لغتنامه دهخدا
قلام . [ ق ُل ْ لا ] (ع اِ) نوعی از شوره ٔ گیاه که قاقلی نامندش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابوالعلاء گوید : لولا غضا نجد و قُلاّمُه ُلم یُثْن َ بالطیب علی رنده . (از اقرب الموارد).قاقلی است . (فهرست مخزن الادویه ). و نزدبعضی رعی الابل است . (تح...
-
لقطة
لغتنامه دهخدا
لقطة. [ ل ُ طَ / ل ُ ق َ طَ ] (ع اِ) آنچه برداشته و برچیده شوداز خوشه و جز آن . (منتهی الارب ). چیز پیداشده . || (اصطلاح فقه ) و فی الحدیث سئل رجل النبی (ص ) عن اللقطة فقال : احفظ عقاصها و وکأها ثم عرّفها سنةفان جاء صاحبها والا فشانک بها. (منتهی الا...
-
کاف و نون
لغتنامه دهخدا
کاف و نون . [ ف ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از لفظ کن که کلمه ٔ عربی است امر به معنی شو یعنی موجود شو از کان یکون . اول حق تعالی کن گفت قلم پیدا گردید بعد قلم به حکم الهی همه ٔ اشیاء وجود پیدا کرد و قلم عبارت از عقل و حقیقت محمدی است . (آنندراج ) (غیاث ). ا...
-
ملفوظ
لغتنامه دهخدا
ملفوظ. [ م َ ] (ع ص )انداخته . (ناظم الاطباء). انداخته و از دهن بیرون افکنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیان شده و گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته شده . مقابل مکتوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تلفظشده . (ناظم الاطباء). که به زبان گذ...