کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاف الرقبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاف الرقبه
لغتنامه دهخدا
قاف الرقبه . [ فُرْ رَ ق َ ب َ ](ع اِ مرکب ) پوست گردن . (ناظم الاطباء): اخذه بقاف رقبته ؛ او را گرفت به پوست گردن وی . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
قاف تا قاف
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) سراسر جهان .
-
قاف به قاف
لغتنامه دهخدا
قاف به قاف . [ ب ِ ] (ق مرکب ) کران تا کران : روی گیتی پر از سلف شد و لاف همه زرق است و شید قاف به قاف . اوحدی .گرم این است رفته قاف به قاف بی سؤال و جواب و منت و لاف .اوحدی .
-
قاف تا قاف
لغتنامه دهخدا
قاف تا قاف . (ق مرکب ) قاف به قاف . کران تا کران . از یکسر تا سر دیگر این جهان . (امثال و حکم دهخدا). تمام جهان . (آنندراج ) : جهان قاف تا قاف پر نور کردبه هر جا که بد ماتمی سور کرد. فردوسی .قاف تا قاف همه ملک جهان زان تو بادخود همی دان که بود ارجو ا...
-
کوه قاف
لغتنامه دهخدا
کوه قاف . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به قاف شود.
-
قاف ودال
فرهنگ فارسی معین
(فُ) 1 - (اِمر.) علامت اختصاری «قول » و «دلیل ». هرزه گویی ، هرزه کاری . 2 - (ص .) مزخرف ، هرزه .
-
جبل قاف
لغتنامه دهخدا
جبل قاف . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) کوهی است که گفته اند محیط بر دنیاست و در پشت آن جهانهای بیشماری است که جن در آنها سکونت دارند. (از منجم العمران ). و رجوع به قاف شود.
-
تنگ قاف
واژهنامه آزاد
دهی از توابع شهرستان ایذه و در جنوب باختری آن قرار دارد. فاصله آن تا روستای باجول 3.5 کیلومتر است
-
زی و قاف
لغتنامه دهخدا
زی و قاف . [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن های بی ربط. (غیاث ). سخن بی مزه . حرف سرد. حرف خشک . حرف واهی . حرف چاویده . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 299).
-
قاف و دال
لغتنامه دهخدا
قاف و دال . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علامت اختصاری قول و دلیل . قول و دلیل . || مزخرف . هرزه . || هرزه گوئی . || هرزه کاری . || طمطراق . کش و فش . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
قاف و لام
لغتنامه دهخدا
قاف و لام . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از «قل ». اشاره است به آیه ٔ: اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون . (قرآن 117/2 و 47/3) : آن با و نا شکن که به تعریف او گرفت هم قاف و لام رونق و هم کاف و نون بها.خاقانی .
-
حا میم عین سین قاف
لغتنامه دهخدا
حا میم عین سین قاف . [ ع َ ] (اِخ ) ح . م . ع . س . ق . نام سوره ٔ 42 قرآن مجید است . سورةالشوری . رجوع به حمعسق شود.