کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قافیه رو باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قافیه رو باختن
لهجه و گویش تهرانی
نا امید شدن
-
واژههای مشابه
-
قافیة
لغتنامه دهخدا
قافیة. [ ی َ ] (ع اِ) رجوع به قافیه شود.
-
قافية
دیکشنری عربی به فارسی
قافيه , پساوند , شعر , سخن قافيه دار , نظم , قافيه ساختن , هم قافيه شدن , شعر گفتن , بساوند
-
غیاث قافیه
لغتنامه دهخدا
غیاث قافیه . [ ث ِ ی َ ] (اِخ ) شاعر هرات بود. وجه تسمیه ٔ او به «قافیه » این بود که غزل یا قصیده ای را بدون توجه به قافیه میسرود و اگر شخص دیگری قافیه ای پیدا میکرد که او نگفته بودبا زر آن را میخرید و در شعر خود داخل میکرد. دو بیت زیر از اشعار او در...
-
هم قافیه
لغتنامه دهخدا
هم قافیه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) دوشعر که قافیه ٔ آنها یکی باشد. رجوع به قافیه شود.
-
قافیه ٔ شایگان
لغتنامه دهخدا
قافیه ٔ شایگان . [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قافیه ای که مشتمل باشد بر ایطای جلی که حرف زائد را با اصلی قافیه گردانند چنانکه دلیران و مردمان را با جان و زمان یا آهنین و رنگین را با نسرین و چین یا خندان و گریان را با کمان و مکان یا خوردن...
-
قافیه اندیشیدن
لغتنامه دهخدا
قافیه اندیشیدن . [ ی َ / ی ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از به فکر فرورفتن است : قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش جز دیدار من .مولوی .
-
قافیه اندیش
لغتنامه دهخدا
قافیه اندیش . [ ی َ / ی ِاَ ] (نف مرکب ) آنکه قافیه سازد. شاعر : خوش نشین ای قافیه اندیش من قافیه ی ْ دولت توئی در پیش من .مولوی .
-
قافیه سنج
لغتنامه دهخدا
قافیه سنج . [ ی َ / ی ِ س َ ] (نف مرکب ) شاعر. (ناظم الاطباء). ناظم . ناقد شعر. موزون طبع : مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی . حافظ.ج ، قافیه سنجان . شاعران . (ناظم الاطباء). شعرا. (انجمن آرا). مردمان موزون طبع. (آنند...
-
قافیه سنجی
لغتنامه دهخدا
قافیه سنجی . [ ی َ / ی ِ س َ ] (حامص مرکب ) علم شعر. (ناظم الاطباء). نقدالشعر. شعرگوئی . (ناظم الاطباء).
-
قافیه گو
لغتنامه دهخدا
قافیه گو. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) شاعر. (دهار). قافیه گوی : قافله زن یاسمن و گل بهم قافیه گو قمری و بلبل بهم .نظامی .
-
قافیه گوی
لغتنامه دهخدا
قافیه گوی . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) شاعر. (ترجمان القرآن ). قافیه گو.
-
قافیه سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qāfiyesanj ۱. سنجندۀ قافیه؛ ناقد شعر.۲. شاعر.
-
قافیه ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
قافية