کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاعدۀ دست راست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاعده زنان
دیکشنری فارسی به عربی
فترة
-
قاعده دار
دیکشنری فارسی به عربی
منظم
-
قاعده کلی
دیکشنری فارسی به عربی
مبدا
-
irregular verb
فعل بیقاعده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فعلی که بن ماضی آن با قاعدۀ مشخصی از بن مضارع ساخته نمیشود
-
commutation rule
قاعدۀ جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] رابطۀ بین دو عملگر جابهجاییناپذیر در مکانیک کوانتومی که ارتباط میان ترتیب حاصلِضرب عملگرها را نشان میدهد متـ . رابطۀ جابهجایی commutation relation
-
phrase structure rule
قاعدۀ ساخت گروهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] قاعدهای در دستور ساخت گروهی برای تولید جمله
-
non-crossing rule
قاعدۀ عدم تقاطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قاعدهای که براساس آن هنگامی که انرژی پتانسیل دو حالت الکترونی یک مولکول دواتمی بهصورت تابعی از فاصلۀ بینهستهای رسم شود، منحنیهای آنها یکدیگر را قطع نمیکنند، مگر آنکه تقارن این حالتها متفاوت باشد
-
mineralogical phase rule
قاعدۀ فاز کانیشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یکی از صورتهای قاعدۀ فاز گیبس (Gibbs) که در آن تعداد درجات آزادی بهوسیلۀ متغیرهای فیـزیکی- شیمیایی در محیطهای طبیعی کم یا زیاد میشود متـ . قاعدۀ فاز گلدشمیت Goldschmidt's phase rule
-
Goldschmidt's phase rule
قاعدۀ فاز گلدشمیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← قاعدۀ فاز کانیشناختی
-
Laporte selection rule
قاعدۀ گزینش لاپورت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قاعدۀ گزینشی در طیفهای اتمی که براساس آن خطوط طیفی مربوط به تابش الکتریکیـ دوقطبی از جهشهای بین ترازهای با جُفتایی (parity) مخالف ناشی میشود
-
basilar artery, arteria basilaris
سرخرگ قاعدهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] سرخرگی در قاعدۀ مغز
-
basal cleavage
رَخ قاعدهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] رَخی کانیایی به موازات صفحۀ قاعدهای
-
جسم قاعده ای
لغتنامه دهخدا
جسم قاعده ای . [ ج ِ م ِ ع ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جسم کوچک کروی که در انتهای مژکهای سلول مژکدار قرار دارد. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 166). و برای تفصیل بیشتر به کتاب فوق صفحه ٔ مذکور رجوع شود.
-
تبدیل به قاعده رمزی
دیکشنری فارسی به عربی
صياغة
-
وابسته به قاعده گی
دیکشنری فارسی به عربی
حيضي