کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاعده کلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاعده کلی
دیکشنری فارسی به عربی
مبدا
-
واژههای مشابه
-
قاعدةً
لغتنامه دهخدا
قاعدةً. [ ع ِ دَ تَن ْ ] (ع ق ) قانوناً. اساساً. اصلاً.
-
قاعدة
دیکشنری عربی به فارسی
پايه , مبنا , پايگاه , اساس , ماخذ , زمينه , بنيان , بنياد , ديکته کردن , با صداي بلند خواندن , امر کردن , قاعده , دستور , حکم , بربست , قانون , فرمانروايي , حکومت کردن , اداره کردن , حکم کردن , گونيا
-
base area
مساحت قاعده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجموع سطوح بدون پَسارگیر و روبهعقب در جسم آئرودینامیکی
-
Ampere's rule
قاعدۀ آمپر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] قاعدهای که به موجب آن اگر ناظری در جهت جریان الکتریکی حرکت کند، جهت خطوط میدان مغناطیسی را پادساعتگَرد خواهد یافت
-
allocation rule
قاعدۀ انتساب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] قاعدهای در تحلیل ممیزی که یک مشاهدۀ جدید را به یکی از جامعهها منتسب میکند
-
lever rule, lever law
قاعدۀ اهرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] [فیزیک] روشی برای تعیین مقدار هریک از فازها در ناحیهای دوفازه با استفاده از نمودار فاز [شیمی] قاعدهای که براساس آن مقادیر نسبی دو فاز a و b در حالت تعادل به یکدیگر مرتبط میشوند
-
basal1, radical
قاعدهای1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخشی از گیاه که در پایین یا در قاعدۀ یک ساختار قرار دارد
-
basal2
قاعدهای2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] 1. ویژگی تَمَکنی که در آن جفت در قاعدۀ تخمدان قرار دارد 2. ویژگی رگبندیای با سه یا چند رگبرگ اولیه که از نقطهای در پایۀ پهنک منشعب میشوند
-
decision rule
قاعدۀ تصمیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تابعی از فضای نمونه به فضای عمل که طبق آن میتوان تصمیمی آماری مبتنی بر مشاهدات اتخاذ کرد متـ . تابع تصمیم decision function
-
stopping rule
قاعدۀ توقف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] شیوهای در نمونهگیری دنبالهای برای تقسیم فضای نمونهای به دو ناحیه
-
bead face, bead ledge, bead sole
قاعدۀ طوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] بخشهای تخت ناحیۀ طوقه، بین پاشنه (heel) و پنجه (toe)، که بر روی نشیمن طوقه قرار میگیرد
-
phase rule, Gibbs phase rule
قاعدۀ فاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] برای هر سامانۀ تعادلی رابطۀ P + F = C + 2 برقرار است که در آن P تعداد فازهای مجزا و C تعداد اجزا و F درجۀ آزادی سامانه باشد
-
selection rule
قاعدۀ گزینش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] قاعدهای که نشان میدهد چه فرایندهایی در ذرات بنیادی یا گذار بین حالتهای کوانتومی یک سامانۀ فیزیکی مجاز است