کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاطع طریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاطع دو زاویه
دیکشنری فارسی به عربی
قطر
-
واژههای همآوا
-
قاطعطریق
واژگان مترادف و متضاد
راهبر، راهزن، رهزن، عیار، طرار، قافلهزن، قطاعالطریق
-
جستوجو در متن
-
جال لوک
لغتنامه دهخدا
جال لوک . (اِخ ) نام مردی قاطع طریق . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
راه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = راه گیرنده : 1 - راه رو، مسافر. 2 - راهزن ، قاطع طریق .
-
لخت کردن
لغتنامه دهخدا
لخت کردن . [ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از جامه برآوردن . برهنه کردن .- لخت کردن کاروان ؛ ستدن دزد همه ٔ اموال آنان را به ستم . گرفتن قاطع طریق همه چیز کاروانی را تا جامه های تن او را. ربودن دزد جامه و کالای کاروان را.
-
ننگنامه
لغتنامه دهخدا
ننگنامه . [ ن َ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) نظم و نثری که به طریق هجو و بدگوئی و عیب جوئی نوشته شده باشد. (از برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ننگ و نامه شود. || جنگ نامه . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ننگ و ...
-
گاهنگان
لغتنامه دهخدا
گاهنگان . [ هَِ ] (اِ) کاهکشان و آن چیزی باشد سفید که شبها در آسمان نماید به عربی مجره خوانند. (برهان ) (آنندراج ) : جمال لعل وش خواجه در عماری سیم چنانکه ماه رود در طریق گاهنگان . حکیم زجاجی (از شعوری ).ظاهراً مصحف کهکشان است . (برهان قاطع چ معین ).
-
راهبر
لغتنامه دهخدا
راهبر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) مخفف راه برنده . که راه را ببرد. که راه را طی کند. که راه را درنوردد. که راه را بپیماید. که راه برود : شبی دیریاز و بیابان درازنیازم بدان با ره راهبر. دقیقی .|| کسی که راهزنی میکند. (فرهنگ نظام ). راهزن . رهزن . قاطع طریق . ...
-
نان حلال
لغتنامه دهخدا
نان حلال . [ ن ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود. || طاعت و عبادت . زهد و تقوی . (از ناظم الاط...
-
گلگجه
لغتنامه دهخدا
گلگجه . [ گ ُ گ َ ج َ / ج ِ ] (اِ) گلگچه . (فرهنگ نظام ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آداب و رسومی باشد که از زمان تولد اطفال تا اوان عقیقه و گهواره بستن به طریق سنت و عرفی به فعل آورند. (برهان ) (انجمن آرا). شادی که تا روز عقیقه مولود کنند. (غیاث )...
-
والوچانیدن
لغتنامه دهخدا
والوچانیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن شخصی را به طریق آن شخص واگفتن . (برهان قاطع) (آنندراج ). تقلید کردن و گفتگو کردن و حرف زدن به نحوی که دیگری می کند و حرف می زند. (ناظم الاطباء). والوچیدن کسی را. تقلید او را درآوردن . ا...
-
رهبر
لغتنامه دهخدا
رهبر. [ رَ ب ُ ] (نف مرکب ) ره برنده . رهزن . راهزن . راهبر. قاطع طریق . قطاع الطریق . (یادداشت مؤلف ). رجوع به راهبُر شود. || برنده ٔ راه . راه سپار. رهسپر. رهنورد : زلزله در زمین فتاد و خروش از تکاپوی آن کُه رهبر. فرخی .رهبر و شخ شکن و شاددل و تیز...
-
پرنا
لغتنامه دهخدا
پرنا. [ پ َ ] (اِ) دیبای منقش لطیف و نازک را گویند. (برهان ). دیبای منقش در غایت لطافت و نزاکت . پرنو. پرنون . پرنیا. (رشیدی ). پرنیان . نوعی از دیبای منقش بود که در غایت لطافت و نزاکت باشد. (جهانگیری ). ظاهراً صاحب فرهنگ جهانگیری الف زائد کلمه ٔ پرن...
-
نود
لغتنامه دهخدا
نود. [ ن َ وَ ] (عدد، ص ، اِ) عددی است ، آن را به عربی تسعین گویند. (آنندراج ) (برهان قاطع). نُه مرتبه ده . (ناظم الاطباء). عددی است معادل هشتاد به علاوه ٔ ده . (فرهنگ فارسی معین ).تسعین . تسعون . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «90» و در حساب جُمَّل «ص ...