کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاطع بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضرس قاطع
واژهنامه آزاد
به طور قطع، از روی یقین ضرس به تنهایی به معنی دندان برنده و تیز است
-
قاطع دو زاویه
دیکشنری فارسی به عربی
قطر
-
جستوجو در متن
-
predominating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالب، مستولی شدن بر، قاطع بودن، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن
-
predominates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالب است، مستولی شدن بر، قاطع بودن، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن
-
predominated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غالب بود، مستولی شدن بر، قاطع بودن، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن
-
predominate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاطع بودن، مستولی شدن بر، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن، دارای نفوذ نجومی
-
قاطعیت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . یَّ) [ ع . ] (مص جع .) قاطع بودن ، با قدرت عمل کردن .
-
clinched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلقه، پرچ کردن، ثابت کردن، قاطع ساختن، پرچ بودن، محکم کردن
-
clinching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلینچینگ، پرچ کردن، ثابت کردن، قاطع ساختن، پرچ بودن، محکم کردن
-
نتاسیدن
لغتنامه دهخدا
نتاسیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) مصدر نتاس باشد بمعنی فراغت کردن و خوشحال بودن و عمر را به فراغت گذرانیدن . (برهان قاطع). خوبی . خوشی . به فراغت گذرانیدن . (انجمن آرا). خوشحال بودن . خرم بودن . کامران بودن . خشنود بودن . راضی بودن . فراغت داشتن . با فراغت ...
-
clinch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلانچ، گروه، پرچ کردن، ثابت کردن، قاطع ساختن، پرچ بودن، محکم کردن
-
شاهندن
لغتنامه دهخدا
شاهندن . [ هََ دَ ] (مص ) صالح بودن و نیکوکاری کردن . (فرهنگ جهانگیری ). تقوی و صلاح داشتن و متقی و پرهیزکاربودن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). متدین بودن و تقوی و صلاح داشتن و صادق و درستکار بودن و پرهیزگار بودن . (ناظم الاطباء). رجوع به شاهیدن و شا...
-
clinches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلینچ ها، گروه، پرچ کردن، ثابت کردن، قاطع ساختن، پرچ بودن، محکم کردن
-
احکام
دیکشنری عربی به فارسی
محکم کردن , ثابت کردن , پرچ کردن , قاطع ساختن , گروه , پرچ بودن (مثل سرميخ)
-
بچل
لغتنامه دهخدا
بچل . [ ب َ چ َ ] (ص ) شخصی را گویند که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث گرداند. (برهان قاطع). پلید. چرکین . (آنندراج ). پچل . چرکین .- بچل بودن ؛ چرکین بودن و ملوث بودن لباس . (ناظم الاطباء). و رجوع به پچل شود.