کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاسنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاسنی
لغتنامه دهخدا
قاسنی . (ترکی ، اِ) قنه است و آن را بارزد نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
جستوجو در متن
-
اشقالانس
لغتنامه دهخدا
اشقالانس . [ َ ] (معرب ،اِ) قنه . قاسنی . بارزد. باریجه . وشا. بالنبو. بیرزد. قاصنی . قصنی . قناوشق . (از دزی ج 1 ص 25). کاسنی .
-
اندروصارون
لغتنامه دهخدا
اندروصارون . [ اَ دَ ] (یونانی ، اِ) اندروصارون و اندروبیلون به یونانی اسم قاسنی است و مؤلف جامع تمیمی اندروصارون را بلغت یونانی اسم لسان العصافیر می داند. (تحفه حکیم مؤمن ). یک نوع گیاهی که درمیان جو و گندم روید و آن را فاس گویند. (ناظم الاطباء).
-
بارزد
لغتنامه دهخدا
بارزد. [ زَ ] (اِ) بمعنی بیرزد است و آن صمغی باشد مانند مصطکی و بعربی قِنّه خوانند. دو درم آنرا بآب بنوشند بواسیر را سود دارد.(برهان ) (آنندراج ). تره ای است چون اسپرغم که اطبا بادرونه نویسند و آنرا از ادویه ٔ طبی نامند و بادرنجویه نیز گویندش . (اوبه...