کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاسم آباد گرجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاسم آباد گرجی
لغتنامه دهخدا
قاسم آباد گرجی . [ س ِ دِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران در 24هزارگزی باختر کرج . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 135 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود کردان و محصولات آن غلات ، بن شن ، انگور، صیفی و لبنیا...
-
واژههای مشابه
-
کلاته قاسم
لغتنامه دهخدا
کلاته قاسم . [ ک َ ت ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته قاسم
لغتنامه دهخدا
کلاته قاسم . [ ک َ ت ِ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام بخش تربت جام شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کوشک قاسم
لغتنامه دهخدا
کوشک قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خواجه که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و 278 تن سکنه دارد. این ده را قصرعاضم نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زینل قاسم
لغتنامه دهخدا
زینل قاسم . [ زِ ن َ س ِ ] (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل است که 560 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ابن قاسم
لغتنامه دهخدا
ابن قاسم . [ اِ ن ُ س ِ ] (اِخ ) یا ابن الخطیب قاسم محیی الدین محمد. صاحب کشف الظنون گوید او کتاب ربیعالابرار زمخشری را مختصر کرده و آنرا روض الابرار نام نهاده است . وفات او940 هَ .ق . بوده است .
-
شاه قاسم
لغتنامه دهخدا
شاه قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) شهرت قاسم نوربخش بن محمد. رجوع به قاسم نوربخش شود.
-
قاسم آبادآقا
لغتنامه دهخدا
قاسم آبادآقا. [ س ِ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . و در 26هزارگزی جنوب کرج و 7هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرج به قزوین واقع است . این ده در جلگه قرار گرفته و هوائی معتدل دارد و دارای 467 تن سکنه میباشد. آب آن از...
-
قاسم آقا
لغتنامه دهخدا
قاسم آقا. [ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. در 50هزارگزی باختری ایذه واقع است . سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . 169 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغ...
-
قاسم اف
لغتنامه دهخدا
قاسم اف . [ س ِ اُ ] (اِخ ) (خانان ) طائفه ای هستند از خانان بلاد بلغار و از خاندان قاسم بن آلغمحمد. رجوع به قاسم بن آلغ محمد شود. (طبقات السلاطین لین پول ص 208).
-
قاسم الارزاق
لغتنامه دهخدا
قاسم الارزاق . [ س ِ مُل ْ اَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (ناظم الاطباء).
-
قاسم خان
لغتنامه دهخدا
قاسم خان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . در 58هزارگزی جنوب باختری شیروان و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی امیران به روزمان . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 142 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، پنبه ...
-
قاسم زینبی
لغتنامه دهخدا
قاسم زینبی . [ س ِ م ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین هاشمی زینبی ، مکنی به ابونصر. قاضی و از مردم بغدادبود و با ادبیات و شعر سر و کار داشت . رساله ای در «احکام صید» نوشته و در آن از «المستنجد عباسی » ستایش کرده است . المستنجد او را به منصب قضاء در ...
-
قلعه قاسم
لغتنامه دهخدا
قلعه قاسم . [ق َ ع َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 16هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 3هزارگزی راه ریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 805 تن است . آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات...