کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاسم آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن قاسم
لغتنامه دهخدا
ابن قاسم . [ اِ ن ُ س ِ ] (اِخ ) یا ابن الخطیب قاسم محیی الدین محمد. صاحب کشف الظنون گوید او کتاب ربیعالابرار زمخشری را مختصر کرده و آنرا روض الابرار نام نهاده است . وفات او940 هَ .ق . بوده است .
-
شاه قاسم
لغتنامه دهخدا
شاه قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) شهرت قاسم نوربخش بن محمد. رجوع به قاسم نوربخش شود.
-
قاسم آبادآقا
لغتنامه دهخدا
قاسم آبادآقا. [ س ِ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . و در 26هزارگزی جنوب کرج و 7هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ کرج به قزوین واقع است . این ده در جلگه قرار گرفته و هوائی معتدل دارد و دارای 467 تن سکنه میباشد. آب آن از...
-
قاسم آقا
لغتنامه دهخدا
قاسم آقا. [ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. در 50هزارگزی باختری ایذه واقع است . سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . 169 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغ...
-
قاسم اف
لغتنامه دهخدا
قاسم اف . [ س ِ اُ ] (اِخ ) (خانان ) طائفه ای هستند از خانان بلاد بلغار و از خاندان قاسم بن آلغمحمد. رجوع به قاسم بن آلغ محمد شود. (طبقات السلاطین لین پول ص 208).
-
قاسم الارزاق
لغتنامه دهخدا
قاسم الارزاق . [ س ِ مُل ْ اَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (ناظم الاطباء).
-
قاسم خان
لغتنامه دهخدا
قاسم خان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . در 58هزارگزی جنوب باختری شیروان و 2هزارگزی جنوب مالرو عمومی امیران به روزمان . در جلگه واقع و هوای آن معتدل است . 142 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصولات آن غلات ، پنبه ...
-
قاسم زینبی
لغتنامه دهخدا
قاسم زینبی . [ س ِ م ِ زَ ن َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین هاشمی زینبی ، مکنی به ابونصر. قاضی و از مردم بغدادبود و با ادبیات و شعر سر و کار داشت . رساله ای در «احکام صید» نوشته و در آن از «المستنجد عباسی » ستایش کرده است . المستنجد او را به منصب قضاء در ...
-
قلعه قاسم
لغتنامه دهخدا
قلعه قاسم . [ق َ ع َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 16هزارگزی جنوب باختری فلاورجان و 3هزارگزی راه ریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 805 تن است . آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات...
-
قاضی قاسم
لغتنامه دهخدا
قاضی قاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین هاشمی زینبی . رجوع به قاسم زینبی شود.
-
قاسم آمدی
لغتنامه دهخدا
قاسم آمدی . [ س ِ م ِ م ِ ] (اِخ ) از علماء قرن 11 هَ . ق . و از مشاهیر خوش نویسان است . وی از وطن خود دیاربکر به استانبول آمد و در 1204 هَ . ق . درگذشت . چون آیات قرآنی را به خط غبار بر روی دانه های برنج مینوشت به «غباری » شهرت یافته است . دعوی سیاد...
-
قاسم ادریسی
لغتنامه دهخدا
قاسم ادریسی . [ س ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به قاسم حمودی و قاسم کنون شود.
-
قاسم ارسلان
لغتنامه دهخدا
قاسم ارسلان . [ س ِ اَ س َ ] (اِخ ) وی از شعرای ایران و از مردم مشهد است . در دوره ٔ اکبر شاه هندی به هندوستان مسافرت کرد و در 995 هَ . ق . درگذشت . دیوانی داشته است ولی از اشعار او به دست نیامد. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
قاسم اشبیلی
لغتنامه دهخدا
قاسم اشبیلی . [ س ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن محمدبن ابی یداس برزالی اشبیلی دمشقی ،مشهور به علم الدین برزالی و مکنی به ابومحمد (665 -739 هَ . ق . / 1276 - 1339م ). محدث و مورخ است در شهر اشبیلیه در دمشق متولد شد و از مصر و حجاز دیدن کرد و کتابی ...
-
قاسم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
قاسم اصفهانی . [ س ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن اسد و قاسم بن ابی ایوب بن بهرام شود.