کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فرانسوی] [قدیمی] qāz = گاز۴
-
قَاضٍ
فرهنگ واژگان قرآن
حکم کننده - انجام دهنده
-
غاز
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qâz طاری: qâz طامه ای: qâz طرقی: qâz کشه ای: qâz نطنزی: qâz
-
غاز
لهجه و گویش تهرانی
پول اندک (واحد پول)،یک دوم پول،سکه بی بها 1/80ریال
-
جستوجو در متن
-
خربط
واژگان مترادف و متضاد
غاز، قاز، خرچال
-
cormorant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بابونه، قره قاز، شخص پرخور، ازمند
-
booby
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، ادم کودن و احمق، نوعی قاز دریای شمالی، احمق
-
boobies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
boobies، ادم کودن و احمق، نوعی قاز دریای شمالی، احمق
-
غاز
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشیز، شاهی، صنار ۲. قاز ۳. خار، شوک ۴. پاره، ژنده ۵. چاک، شکاف
-
پشیز
واژگان مترادف و متضاد
اندک، پاپاسی، پشیزه، پولخرد، پولسیاه، دینار، شاهی، عباسی، غاز، فلس، قاز، مبلغناچیز
-
وزین
لغتنامه دهخدا
وزین . [ وَزْ زی ] (ع اِ) مرغ آبی . (منتهی الارب ). بط. قاز. (ناظم الاطباء).
-
قازبگی
لغتنامه دهخدا
قازبگی . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) سکه ای است معروف . (آنندراج ). رجوع به قاز به معنی پشیز شود.
-
بیضانیات
لغتنامه دهخدا
بیضانیات . [ ب َ نی یا ] (ع اِ) مرغان آبی ، اعم از اردک و قاز و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
-
بازو زدن
لغتنامه دهخدا
بازو زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بال زدن پرنده : آن همایی را که سوی جد او بازو زدی [ جبرئیل ]عنبرین گیسوی او بازوش را شهپر سزد. سوزنی .قاز ار بازو زند بر باد عدل پهلوان چرغ عنقاوار متواری شود از بیم قاز.سوزنی .|| بازو کوفتن ؛ چنانکه پهلوانان در وقت کش...
-
قیماز
لغتنامه دهخدا
قیماز. [ ق َ ] (ترکی ، اِ) کنیز و خدمتگار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : پس در خانه بگو قیماز راتا بیارد آن رقاق و قاز را.مولوی (از فرهنگ فارسی معین ).