کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاري پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قاري
معنی
خواننده
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاري
دیکشنری عربی به فارسی
خواننده
-
قاري
دیکشنری عربی به فارسی
اقليمي , قاره اي
-
واژههای مشابه
-
قاری
واژگان مترادف و متضاد
تلاوتگر، خواننده، قرآنخوان، مقری
-
قاری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . قاری ء ] (اِفا.) خواننده ، خوانندة قرآن .
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) ابراهیم بن رمضان سقاء. نخست در قلعه ٔ دمشق شغل سقائی داشته پس به استانبول رفته وبه تحصیل علم آغازیده و بالخصوص در تجوید و قرائت قرآن مهارتی بسزا یافته و در جامع ابوایوب انصاری امام جماعت شده است . وی پس از چهل سال باز به دمشق برگشته و ب...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحمن قاری ،منسوب به طائفه ٔ بنی قارة است . وی از ابن عمر روایت کند. و حمزةبن ابی جعفربن حریث بن ابی ذئب از او روایت دارد. گوید دیدم ابن عمر دست بر محل جلوس پیغمبر (ص )بر منبر میمالید و به صورت خود میکشید. (سمعانی ).
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) احمدبن عبدالعزیزبن هشام بن خلف بن غزوان . ادیب نحوی عروضی ملقب به قاری و مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن هشام و ابن خلف از اکابر قراء و اساتید نحو بوده و در عروض و حل معمی دستی توانا داشته است . و سه ارجوزه در خط و قرائت و نحو و شرح شو...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) اصفهانی . نافعبن عبد الرحمن بن ابی نعیم تابعی . اصفهانی الاصل مدنی الموطن ، مکنی به ابورویم یا ابوالحسن یا ابوعبداﷲ یا ابوعبدالرحمن یا ابونعیم . وی بسیار سیاه رنگ و در فن قرائت امام اهل مدینه و رای و قرائت او مورد اعتماد مردم مدینه بوده...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) اندلسی . اسماعیل بن خلف بن سعیدبن عمران انصاری صقلی اندلسی قاری نحوی ، مکنی به ابوطاهر. وی از اکابر علم و ادب بوده و فن قرائت را متقن داشته است . رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 354 و معجم الادباء یاقوت حموی ج 6 ص 165 و روضات ص 113 و وفیات ا...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) انصاری . سعیدبن عبدالقاری انصاری ، مکنی به ابوزید. عبدالغنی بن سعید گوید وی از صحابه بوده است . (الانساب سمعانی ).
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) حوفی علی بن ابراهیم بن سعید. عالم فاضل مفسر، قاری ،نحوی ، مکنی به ابوالحسن . از مشاهیر ادبا و مرجع استفاده ٔ اکثر فضلای عصر خود بود و از اوست : 1 - اعراب القرآن . 2 - البرهان فی تفسیر القرآن . 3 - علوم القرآن . 4 - الموضح در نحو وی به س...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) حیان بن عبداﷲبن محمدبن هشام انصاری اوسی بلنسی مکنی ، به ابوالبقاء وابن هشام . ادیب نحوی لغوی قاری و از فضلای قرن هفتم بوده است . وی از ابوالحسن بن سعد خیروری اخذ مراتب ادبیه نموده و به سال 609 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به ریحانة الادب...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) خراسانی . ابوالقاسم خراسانی مشهدی ، معروف به قاری و مقیم شیراز. از مشاهیر قراء عهد شاه عباس ثانی (1052 - 1078 هَ . ق .) و ناظم نظم اللئالی مشهور است که منظومه ای است گرانبها در تجوید قرآن که به سال 1061 هَ . ق . آن را نظم کرده است . این...
-
قاری
لغتنامه دهخدا
قاری . (اِخ ) خلف بن هشام بن ثعلب یا طالب بزارقاری . از قراء ثمانیه است که اصول قرائت را از مالک بن انس و حمادبن زید و ابوعوانه اخذ کرد و عباس دوری و محمدبن جهم یا ادریس حدادو اسحاق وراق راویان قرائت او بوده اند. وی در روز شنبه 7 جمادی الثانی سال 229...