کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قارن
فرهنگ نامها
(تلفظ: qāran) [شکل پهلوی کلمه ' karin ' است] ؛ (در اعلام) نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان به همین اسم شهرت یافتهاند ؛ نام چند تن از پادشاهان و پهلوانان در ایران باستان .
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) شکل پهلوی کلمه کارن است و آن نام یکی از خاندانهای بزرگ عهد اشکانیان است که در زمان ساسانیان نیز دارای اهمیت بوده و افراد بزرگ این خاندان به همین اسم شهرت یافته اند. (ایران در زمان ساسانیان کریستنسن ص 103) (حاشیه ٔ برهان چ معین )....
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) (اسپهبد...) مورخان نوشته اند مال و مکنت ابومسلم را استادسیس برگرفت و از وی به چنگ سپهبد قارن افتاد. (پاورقی مجمل التواریخ و القصص ص 328). رجوع به خازم شود.
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن برزمهر. نام یکی از دلاوران ایران . (ولف ص 619). به زمان بهرام گور : بیاورد هم قارن برزمهردگر راد برزین آژنگ چهر.فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2196).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن خورشیدبن ابوالقاسم ، برادر خورشید (512 - 540 هَ . ق .) که اسپهبد مامطیر بوده است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 194).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن سوخرا نخستین کس از فرمانروایان و حکام آل قارن وند بوده است که 37 سال در جبال طبرستان حکومت داشت . (از ترجمه ٔ مازندران استرآباد ص 179). آل قارن در جبال و طبرستان تقریباً 274 سال حکومت داشته و شروع آن از 50 سال پیش از هجرت بود...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن شاه آرشاویر. پیرنیا آورده است شاه آرشاویر سه پسر و یک دختر داشت . دومین پسر او قارن بود و بزرگترین پسر او آرداشس که پس از پدر به تخت سلطنت ایران نشست . (ایران باستان ج 3 ص 2599 و 2560).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن شروین . وی پدر شهریار ششمین فرمانروا از سلسله ٔ کیوسیه ٔ آل باوند طبرستان بود. (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 180).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن قباد نام پسر قباد و برادر انوشیروان که پادشاهی طبرستان وآن حدود او را بود. (مجمل التواریخ و القصص ص 36).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن کاوه . پسر کاوه ٔ آهنگر که یکی از امرای عجم بود و در زمان فریدون به اهتمام او چین مفتوح شد. (مجمل التواریخ والقصص ص 41 و حبیب السیر چ قدیم ایران جزو 2 از ج 1 ص 65 و چ خیام ص 182 و 185 و 188). قارن را رزم زن لقب داده بودند. (م...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن گرشاسف . از امرای طبرستان است . وی به سال 521 هَ . ق . از دژاروهین در برابر حمله ٔ بادغاش که یکی از سرداران سلطان سنجر بود دفاع نمود. (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 195).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن گشسب یکی از نجبای ایران (ولف ص 619). معاصر یزدگرد بزه گر : چو گستهم کو پیل کشتی بر اسب دگر قارن گرد پور گشسب .(شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2097 س 7).
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن وندا هرمزد. یکی از حکام و فرمانروایان آل قارن وند است که 40 سال حکومت داشته است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 179). رجوع به قارن وند شود.
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) کوه ... نام کوهی است در مازندران . (حبیب السیر خیام ج 2 ص 417). و آن را به این ملاحظه که ملک الجبال لقب داشته کوه قارن میگفته اند.(آنندراج ). ناحیتی است [ به دیلمان ] که مر او را ده هزار و چیزی ده است . (؟) و پادشای او را سپهبد ش...
-
قارن
لغتنامه دهخدا
قارن . [ رَ ] (اِخ ) کوه ... نام کوهی است که در ناحیه ٔ بختیاری چهارلنگ واقع و در یک فرسخی آن دریاچه ٔ کوچکی به عرض و طول هزارگز است .