کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قارقار
/qārqār/
معنی
بانگ کلاغ؛ صدای کلاغ.
〈 قارقار کردن:
۱. بانگ کردن کلاغ.
۲. [عامیانه، مجاز] سروصدا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: قارقار کرد
بن حال: قارقار کن
دیکشنری
caw, croak
-
جستوجوی دقیق
-
قارقار
لغتنامه دهخدا
قارقار. (اِ صوت ) نعب . نعیب . حکایت صوت کلاغ . آوای کلاغ . اسم آواز کلاغ . || (اِ) در زبان کودکان کلاغ .
-
قارقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹غارغار› qārqār بانگ کلاغ؛ صدای کلاغ.〈 قارقار کردن:۱. بانگ کردن کلاغ.۲. [عامیانه، مجاز] سروصدا کردن.
-
قارقار
لهجه و گویش تهرانی
صدای کلاغ،سر و صدا،صدای تهدید،
-
واژههای مشابه
-
قارقار(کلا غ)
دیکشنری فارسی به عربی
نعيب
-
قارقار کردن (مثل کلا غ)
دیکشنری فارسی به عربی
نعيب
-
واژههای همآوا
-
غارغار
لغتنامه دهخدا
غارغار. (اِ صوت ) حکایت صوت کلاغ .- غارغار کردن کسی را ؛ به جماعت او را نکوهش کردن (و غالباً به ناحق ).
-
غارغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) qārqār = قارقار
-
غارغار
فرهنگ گنجواژه
صدای کلاغ.
-
جستوجو در متن
-
caws
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوزه ها، قارقار، قارقار کردن
-
cawed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوپان، قارقار، قارقار کردن
-
غارغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) qārqār = قارقار
-
اسپاروت
لغتنامه دهخدا
اسپاروت . [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب غربی قارقار.