کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قارع
/qāre'/
معنی
۱. کوبنده.
۲. کوبندۀ در.
۳. فالزننده به قرعه؛ قرعهکشنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قارع
فرهنگ فارسی معین
(ر ِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - کوبندة در و مانند آن . 2 - فال زننده به قرعه .
-
قارع
لغتنامه دهخدا
قارع . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قرع . کوبنده . کوبنده ٔ در. || فال زننده به قرعه . قرعه کشنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که موی سر او به علتی ریخته باشد. || قبول کننده ٔ مشورت . || کسی که بازایستد از آنچه فرمایند. (آنندراج ). || مقابل مقرو...
-
قارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qāre' ۱. کوبنده.۲. کوبندۀ در.۳. فالزننده به قرعه؛ قرعهکشنده.
-
واژههای همآوا
-
قارا
لغتنامه دهخدا
قارا. (ترکی ، اِ) مقل است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
غارا
واژهنامه آزاد
غارا یا قارا در تهران ونزد کبوترداران این منطقه ونیز قطبهای کبوتر داری همچون کاشان وقم به رنگ کبوتری اطلاق میشود که سیاه است و سینۀ این کبوتر دارای پرهای کاملاً سفید است
-
جستوجو در متن
-
قارعه
فرهنگ فارسی معین
(رِ عِ یا عَ) [ ع . قارعة ] 1 - (اِفا.) مؤنث قارع . 2 - سختی ، داهیه . 3 - (اِ.) رستاخیز، قیامت .
-
درکوب
لغتنامه دهخدا
درکوب . [ دَ ] (نف مرکب ) درکوبنده . کوبنده ٔ در. قارع الباب . || مجازاً، طلبکار مبرم : و با مردی که در متاع بصارت ندارد معامله نکند تا از درکوب ایمن بود. (منتخب قابوسنامه ص 177).