کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
intercontinental ballistic missile, ICBM
موشک پرتابشی قارهپیما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] موشک پرتابشی با بُرد مؤثر 5400 تا 14400 کیلومتر
-
active continental margin
حاشیۀ قارهای فعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی حاشیۀ قارهای با فعالیت آتشفشانی و لرزهخیزی
-
passive continental margin
حاشیۀ قارهای نافعال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی حاشیۀ قارهای بدون فعالیت آتشفشانی و لرزهخیزی
-
intercontinental basin
حوضۀ میانقارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] حوضهای که بین دو قاره به وجود آمده باشد
-
continental flexure
خمیدگی قارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] خمیدگی در امتداد خط لولای بین قاره و کف دریا
-
continental drift, continental displacement
رانۀ قارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] فرضیۀ تشکیل قارهها از راه قطعهقطعه شدن و حرکت قطعهها بر سطح زمین
-
continental climate
اقلیم قارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اقلیم منطقۀ درونی خشکی وسیعی در ابعاد قاره، دور از تأثیرات مستقیم اقیانوسها
-
فلا ت قاره
دیکشنری فارسی به عربی
رف
-
قاره ء اسیا
دیکشنری فارسی به عربی
آسيا
-
بین قاره ای
دیکشنری فارسی به عربی
عابر للقارات
-
دا قارَه خُشگَه
لهجه و گویش بختیاری
dâqâra xošga نان بسیار خشک و مانده.
-
عبور کننده از سرتاسر قاره
دیکشنری فارسی به عربی
عبر القارات
-
واژههای همآوا
-
غارت
لغتنامه دهخدا
غارت . [رَ ] (ع اِمص ) غارة. تاراج . چپو. چپاول . تالان . چپو کردن . به چپاول بردن . تالان کردن . ج ، غارات . تاخت و تاراج و نهب و ریسمان نیک بافته . || (ص ) تاراج کننده . (منتهی الارب ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
غارت
واژگان مترادف و متضاد
ایلغار، تاراج، تالان، چپاول، دزدی، لاش، نهب، یغما
-
غارت
فرهنگ واژههای سره
تاراج، چپاول