کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل و ناقابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قابل انحلال
لغتنامه دهخدا
قابل انحلال . [ ب ِ ل ِ اِ ح ِ ] (ص مرکب ) انحلال پذیر. رجوع به قابلیت انحلال شود.
-
قابل انحناء
لغتنامه دهخدا
قابل انحناء. [ ب ِ ل ِ اِ ح ِ ] (ص مرکب ) انحناء پذیر.
-
قابل انعقاد
لغتنامه دهخدا
قابل انعقاد. [ ب ِ ل ِ اِ ع ِ ] (ص مرکب ) انعقادپذیر. منعقد شدنی .
-
قابل انعکاس
لغتنامه دهخدا
قابل انعکاس . [ ب ِ ل ِ اِ ع ِ ] (ص مرکب ) انعکاس پذیر. رجوع به قابلیت انعکاس شود.
-
قابل انقباض
لغتنامه دهخدا
قابل انقباض . [ ب ِ ل ِ اِ ق ِ ] (ص مرکب ) انقباض پذیر. مقابل انبساطپذیر.
-
قابل انکسار
لغتنامه دهخدا
قابل انکسار. [ ب ِ ل ِ اِ ک ِ ] (ص مرکب ) انکسارپذیر. شکست پذیر. (فرهنگ رازی ).
-
قابل تأدیه
لغتنامه دهخدا
قابل تأدیه . [ ب ِ ل ِ ت َءْ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) پرداختنی . تأدیه پذیر. وامی که بتوان آن را پرداخت .
-
قابل تبدیل
لغتنامه دهخدا
قابل تبدیل . [ ب ِل ِ ت َ ] (ص مرکب ) قابل تغییر. تبدیل پذیر. صرف پذیر.
-
قابل تجزیه
لغتنامه دهخدا
قابل تجزیه . [ ب ِ ل ِ ت َ ی َ ] (ص مرکب ) تجزیه پذیر، آنچه بتوان اجزاء آن را تفکیک کرد.
-
قابل تحلیل
لغتنامه دهخدا
قابل تحلیل . [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تحلیلی . مقابل قابل ترکیب .
-
قابل تردید
لغتنامه دهخدا
قابل تردید. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) مشتبه . تردید کردنی .
-
قابل ترکیب
لغتنامه دهخدا
قابل ترکیب . [ ب ِل ِ ت َ ] (ص مرکب ) ترکیب پذیر. در مقابل قابل تجزیه .
-
قابل تصعید
لغتنامه دهخدا
قابل تصعید. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تصعیدپذیر. بالارفتنی .
-
قابل تغییر
لغتنامه دهخدا
قابل تغییر. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تغییرپذیر. برگشتنی : ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند.حافظ.
-
قابل تمسخر
لغتنامه دهخدا
قابل تمسخر. [ ب ِ ل ِ ت َ م َ خ ُ ] (ص مرکب ) مسخره پذیر. درخور استهزاء.