کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قابل انجام
فرهنگ واژههای سره
شدن
-
قابل تامل
فرهنگ واژههای سره
درنگ کردن
-
قابل توجه
فرهنگ واژههای سره
در خور نگرش، چشمگیر
-
قابل دسترس
فرهنگ واژههای سره
دست یافتن
-
قابل قبول
فرهنگ واژههای سره
پذیرفتن
-
قابل قسمت
فرهنگ واژههای سره
بخش پذیر
-
قابل قیاس
فرهنگ واژههای سره
سنجش پذیر
-
قابل کنترل
فرهنگ واژههای سره
مهارشدن
-
قابل مطالعه
فرهنگ واژههای سره
خواندن
-
قابل مقایسه
فرهنگ واژههای سره
سنجش پذیر
-
قابل مهار
فرهنگ واژههای سره
مهارشدن
-
قابل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) باارزش ، شایسته . (?(قابلمه (بْ لَ مِ) [ تر. ] (اِ.) دیگ ، دیگ در دار فلزی برای پختن غذا.
-
قابل ایروانی
لغتنامه دهخدا
قابل ایروانی . [ ب ِ ل ِرْ ] (اِخ ) حسنعلیخان فرزند محمدخان قاجار و از مردم ایروان است . سالها در خدمت شاهزاده محمود میرزا زیسته است . این اشعار از اوست :گفتی به روز مرگ بیایم به پرسشت باری چنان بیا که بیائی بکار ما.زاهد به زهد نازی و ترسم سبق برداز ...
-
قابل اتساع
لغتنامه دهخدا
قابل اتساع . [ ب ِ ل ِ اِت ْ ت ِ ] (ص مرکب ) گسترش پذیر. هر چه که بتوان آن را وسعت داد.
-
قابل اجراء
لغتنامه دهخدا
قابل اجراء. [ ب ِ ل ِ اِ ] (ص مرکب ) اجراشدنی . انجام پذیر. اجرأپذیر.