کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابله و ماما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قابله و ماما
لهجه و گویش تهرانی
مامای خانگی
-
واژههای مشابه
-
قابلة
لغتنامه دهخدا
قابلة. [ ب ِ ل َ ] (اِخ )از نواحی صنعاء شرقی است در یمن . (معجم البلدان ).
-
مادة قابلة للاحتراق
دیکشنری عربی به فارسی
سوزا , احتراق پذير , قابل تحريک وبرانگيختني
-
جستوجو در متن
-
obstetricians
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متخصص زنان و زایمان، پزشک متخصص زایمان، متخصص زایمان، ماما، قابله
-
obstetrician
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متخصص زنان و زایمان، پزشک متخصص زایمان، متخصص زایمان، ماما، قابله
-
ماما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) māmā ۱. زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را میگیرد و زائو را پرستاری میکند؛ ماماچه؛ مامناف؛ بازاج؛ پازاچ؛ پیشنشین؛ قابله.۲. مادر.
-
مام ناف
لغتنامه دهخدا
مام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل . مولدة. (منتهی الارب ). قابله . ماما. پیشدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماما (معنی دوم ) شود.
-
پازاچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بازاچ› [قدیمی] pāzāč ۱. زنی که به زائو کمک میکند و بچۀ او را میگیرد؛ ماما؛ قابله؛ پیشنشین.۲. دایه.
-
مولدة
لغتنامه دهخدا
مولدة.[ م ُ وَل ْ ل ِ دَ ] (ع ص ، اِ) قابله و مام ناف . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماما. قابله . (یادداشت مؤلف ). ماماچه . پیش نشین .
-
باراج
لغتنامه دهخدا
باراج . (اِ) دایه و قابله را گویند. (آنندراج ). قابله و ماما و پازاج . (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1ورق 154 شود. مصحف پازاج است . رجوع به پازاج شود.
-
معتلفة
لغتنامه دهخدا
معتلفة. [ م ُ ت َ ل ِ ف َ ] (ع ص ، اِ) دایه که در پارسی آن را مام ناف خوانند، کلمه ٔ مستعاری است . (از منتهی الارب ). ماما و مام ناف . (ناظم الاطباء). قابله و آن کلمه ٔ مستعاری است . (از اقرب الموارد).
-
ماما
لغتنامه دهخدا
ماما. (اِ) مادر. (ناظم الاطباء). مادر. ام . والده . زن که کودکی یا کودکانی زاده است . در زبان اطفال ، نه نه . مامان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آن خر پدرت به دشت خاشاک زدی مامات دف دورویه چالاک زدی .(منسوب به رودکی از احوال و اشعار ج 3 ص 1046).نش...
-
ماماچه
لغتنامه دهخدا
ماماچه . [ چ َ چ ِ/ ماچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مادر کوچک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ماماجه . (آنندراج ). قابله . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود. || دختر یا زنی که بیش از حد ...