کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قائم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قائم بغیر
لغتنامه دهخدا
قائم بغیر. [ ءِ م ِ ب ِ غ َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) آنکه یا آنچه وجودش بغیر وابسته است . آفریدگان . در مقابل قائم بنفس .
-
قائم بنفس
لغتنامه دهخدا
قائم بنفس . [ ءِ م ِ ب ِ ن َ ] (ص مرکب ) آنکه خود بخود وجود دارد. قائم بذات . مقابل قائم بغیر.
-
قائم ریختن
لغتنامه دهخدا
قائم ریختن . [ ءِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از عاجز آمدن و جنگ ناکردن باشد. (برهان ).
-
قائم زدن
لغتنامه دهخدا
قائم زدن . [ ءِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخت زدن . (ناظم الاطباء).
-
قائم گنج
لغتنامه دهخدا
قائم گنج . [ ءِ گ َ ] (اِخ ) قصبه ای است واقع در شمال هندوستان در ایالت اگره در بخش فرح آباد و در سی هزارگزی فرح آباد در کنار نهر گنگ نادی از آبهای منشعب از رودخانه ٔ گنگ در صحرای دوآب . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
قائم مقام
لغتنامه دهخدا
قائم مقام . [ ءِ م َ ] (اِخ ) میرزاابوالقاسم فراهانی تهرانی ، از ادبای عهد فتحعلی شاه قاجار است . ادیبی فاضل ، منشی ای کامل ، شاعری ماهر، مترسلی دانشمند و در نظم و نثر فارسی استاد بوده و به ثنائی تخلص مینمود. وی به سال 1193 هَ . ق . متولد شد و به سال...
-
قائم آباد
لغتنامه دهخدا
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوه بنان بخش راور شهرستان کرمان در 85هزارگزی باختر راور در کنار راه فرعی کوه بنان به یزد واقع و18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قائم آباد
لغتنامه دهخدا
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل در پنج هزارگزی باختری بنجار و سه هزارگزی راه مالرو زابل به افضل آباد. در جلگه واقع شده و هوای آن گرم معتدل است و 137 تن سکنه دارد که شیعه هستند و به فارسی و بلوچی تکلم میکنند. آب آن از رودخا...
-
قائم آباد
لغتنامه دهخدا
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت رود بخش فهرج شهرستان بم در 24هزارگزی باختر فهرج و دوهزارگزی جنوب شوسه ٔ بم به زاهدان . در جلگه واقع شده و هوای آن گرمسیر مالاریائی است . 214 تن سکنه دارد که شیعه هستند و به زبان فارسی تکلم میکنند. آب آن ...
-
قائم آباد
لغتنامه دهخدا
قائم آباد. [ ءِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند در 10هزارگزی جنوب شوسف و 40هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان واقع است و تا زاهدان 287400 گز فاصله دارد زمین آن جلگه و هوای آن گرم است . 96 تن سکنه دارد. مذهب آنان شیعه...
-
قائم الزاویه
لغتنامه دهخدا
قائم الزاویه . [ ءِ مُزْ زا ی َ / ی ِ ](ع ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که دارای زاویه ٔ قائمه باشد. رجوع به قائمه شود.
-
قائم الزوایا
لغتنامه دهخدا
قائم الزوایا. [ ءِ مُزْ زَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که زاویه های آن همه قائمه و نود درجه باشند. مربع.
-
قائم العین
لغتنامه دهخدا
قائم العین . [ ءِ مُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) که چشم بر جای باشد و نبیند. (مهذب الاسماء).
-
قائم اللیل
لغتنامه دهخدا
قائم اللیل . [ ءِ مُل ْ ل َ ] (ع ص مرکب ) شب خیز. شب زنده دار: قائم اللیل و صائم النهار.
-
قائم النار
لغتنامه دهخدا
قائم النار. [ ءِ مُن ْ نا ] (ع ص مرکب )نسوختنی . آنچه در آتش مقاومت کند و از آن چیزی کاسته نشود. (ناظم الاطباء).