کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قائم بحق ا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قائم بحق ا
لغتنامه دهخدا
قائم بحق ا. [ ءِ م ُ ب ِ ح َ ق ْ قِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) لقب مروان حمار. رجوع به مروان حمار شود.
-
واژههای مشابه
-
vertical asymptote
مجانب قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجانبی که در دستگاه مختصات قائم موازی با محور عرضهاست
-
orthogonal trajectory
مسیر قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خمی که همۀ خمهای یک دستگاه مفروض را به زاویۀ قائمه قطع میکند
-
omnimeter
قائمسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] زاویهیابی مجهز به یک ریزبین/ میکروسکوپ که برای مشاهدۀ حرکتهای زاویهای حول محور قائم تلسکوپ به کار میرود
-
inversion 2
قرینۀ قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] تصویر آینهایِ یک لحن نسبت به محور افقی
-
orthometric elevation, orthometric height, normal height
ارتفاع قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ هندسی بین زمینوار و نقطهای در امتداد خط شاقولی که از آن نقطه میگذرد
-
vertical kerb
جدول قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] نوعی جدول راسته که هدف از نصب آن حفاظت از پیادهرو در خیابانهای درون شهر است
-
vertical wear
سایش قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← سایش سطح
-
پایداری قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← پایداری ایستایی
-
vertical photograph
عکس قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عکسی که در هنگام تهیۀ آن، محور دوربین بیش از 3 تا 5 درجه از امتداد قائم انحراف نداشته باشد
-
حجت قائم
لغتنامه دهخدا
حجت قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) حجةالقائم . لقب امام دوازدهم شیعه . حجت عصر. مهدی موعود.
-
حجة قائم
لغتنامه دهخدا
حجة قائم . [ ح ُج ْ ج َ ت ِ ءِ ] (اِخ ) رجوع به حجت قائم شود.
-
قائم بالذات
لغتنامه دهخدا
قائم بالذات . [ ءِ م ِ بِذْ ذا ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) آنچه بخود برپای است . || آنکه یا آنچه هستی او بدوست . رجوع به قائم به ذات و قائم بالنفس شود.
-
قائم بالغیر
لغتنامه دهخدا
قائم بالغیر. [ ءِ م ِ بِل ْ غ َ ] (ع ص مرکب )(اصطلاح فلسفی ) آنچه یا آنکه به غیر بستگی دارد. آنکه یا آنچه بخود برپا نیست . رجوع به قائم بغیر شود.