کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قائل به تعدد آلهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قائل به تعدد آلهه
لغتنامه دهخدا
قائل به تعدد آلهه . [ ءِ ل ِ ب ِ ت َ ع َدْ دُ دِ ل ِ هََ ] (ص مرکب ) مشرک . بت پرست .
-
واژههای مشابه
-
قَائِلٌ
فرهنگ واژگان قرآن
گوينده اي
-
عز من قائل
لغتنامه دهخدا
عز من قائل . [ ع َزْ زَ م ِ ءِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از: فعل عزّ + حرف جر من + قائل ) گرامی است گوینده . عزیز و ارجمند است آنکه گفته است ، و آن را پیش از نقل آیتی از قرآن کریم آرند، قوله تعالی عزمن قائل ... (از یادداشت مرحوم دهخدا). در این جمل...
-
احترام قائل شدن برای معاهده
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِرامُ المعاهَدَة
-
جستوجو در متن
-
pluralist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلورالیستی، معتقد به تعدد، تعدد حزبی
-
polygamists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چندگامیست ها، معتقد به تعدد زوجات، مرد چند زنه، چندگان
-
pluralistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلورالیسم، وابسته به تعدد یا ائتلاف حزبی
-
polygamist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چندگام، معتقد به تعدد زوجات، مرد چند زنه، چندگان
-
کثرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَثرة] ke(a)srat ۱. بسیار شدن؛ بسیاری.۲. [مقابلِ وحدت] (فلسفه) [قدیمی] تعدد موجودات عالم؛ اعتقاد به تعدد موجودات عالم.
-
آلهه پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āleheparast کسی که چند خدا را پرستش کند؛ آنکه به ارباب انواع عقیده دارد.
-
تعاد
لغتنامه دهخدا
تعاد. [ ت َ عادد ] (ع مص ) زائد از هزار بودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تعدد. (اقرب الموارد): القوم یتعادون علی الف ؛ یعنی آنها زائدند از هزار. (منتهی الارب ). و رجوع به تعدد شود.
-
کثرت داشتن
لغتنامه دهخدا
کثرت داشتن . [ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) فراوان بودن . بسیار بودن . وفور داشتن . افزونی داشتن . زیادتی داشتن . تکاثر داشتن . تعدد پیدا کردن . رجوع به کثرت شود.
-
مُثْلَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
شبيه تر(کلمه مثلي مؤنث امثل است ، همچنان که فضلي و کبري مؤنث افضل و اکبر است ، و کلمه مثلي به معناي شبيهتر است ، و طريقه مثلي آن سنتي است که به حق نزديکتر باشد و يا به بر آوردن آرزوهاي مردم نزديکتر باشد و مقصود فرعون از اين طريقه که به خيال خودش به ح...