کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قائف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قائف
مترادف و متضاد
پیرو، پیشناس، قایف، قیافهشناس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قائف
واژگان مترادف و متضاد
پیرو، پیشناس، قایف، قیافهشناس
-
قائف
لغتنامه دهخدا
قائف . [ ءِ ] (ع ص ) قیافه شناس ، آنکه درفرزند نگرد تا به پدر ماند یا نه . || پی بر. (مهذب الاسماء). پی شناس . ج ، قافه . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پیشناس
واژگان مترادف و متضاد
ردشناس، ردگیر، قائف
-
قائفین
لغتنامه دهخدا
قائفین . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائف .
-
قایف
لغتنامه دهخدا
قایف . [ ی ِ ] (ع ص ) پی شناس . رجوع به قائف شود.
-
اثرشناس
لغتنامه دهخدا
اثرشناس .[ اَ ث َ ش ِ ] (نف مرکب ) قائف . (دهار). قیافه شناس .
-
قافة
لغتنامه دهخدا
قافة. [ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قائف . پی شناسان . (آنندراج ). عندالعرب قوم کانت عندهم معرفة بفصول تشابه اشخاص الناس . (بدایةالمجتهد ابن رشد). رجوع به قائف شود.
-
قایف
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . قائف ] (اِفا.) 1 - قیافه شناس . 2 - پی شناس ، پی بر. ج . قافَه ، قایفین (قائفین ).
-
پی بر
لغتنامه دهخدا
پی بر. [ پ َ / پ ِ ب َ ] (نف مرکب ) پی شناس . آنکه پی برد. آنکه دریابد. قائف . (مهذب الاسماء).
-
پی شناس
لغتنامه دهخدا
پی شناس . [ پ َ / پ ِ ش ِ ] (نف مرکب ) که اثر پای شناسد. ایزشناس . قائف . (منتهی الارب ). که ردّ پای تواند یافت . که ایز تواند بردارد.