کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیلمنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
screenwriter
فیلمنامهنویس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نویسندۀ فیلمنامه
-
production illustrator
مصورساز فیلمنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شخصی که مسئول تصویرسازی از روی فیلمنامۀ نمابندیشده است
-
production illustration
مصورسازی فیلمنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تصویرسازی از روی فیلمنامۀ نمابندیشده
-
synopsis2
خلاصۀ فیلمنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شرح بسیار کوتاهی از پیرنگ فیلمنامه
-
storyboard artist
طراح فیلمنامۀ مصور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] کسی که براساس فیلمنامه تصاویر کلیدی هر نما را طراحی میکند
-
treatment
طرح تفصیلی فیلمنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] شرح صحنهها و شخصیتهای مهم فیلم که بلندتر از خلاصۀ فیلمنامه است و فیلمنامه براساس آن نوشته میشود
-
نامه
واژگان مترادف و متضاد
جریده، خط، دستخط، رقعه، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته
-
نامه
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - نوشته ، مکتوب . 2 - کتاب ، صحیفه .
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
نامة
لغتنامه دهخدا
نامة. [ نام ْ م َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نام ّ است . (از اقرب الموارد). رجوع به نام ّ شود. || حیاةالنفس . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). حیات نفس . (منتهی الارب ). || حس و حرکة. نأمة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) حس . جنبش . (منتهی الارب ). معروفت...
-
نأمة
لغتنامه دهخدا
نأمة. [ ن َءْ م َ ] (ع اِ) سرود یا آواز. (منتهی الارب ) نغمه . صوت . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || اسکت اﷲ نأمته ؛ بمیراند او را. (منتهی الارب ) . اماتة. (المنجد). رجوع به نامة.
-
نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāmak] nāme ۱. مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته میشود و معمولاً بهوسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده میرسد.۲. کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشتهشده.۳. (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشتهای در موضوع معین: پایاننامه، سالنامه.
-
نامه
دیکشنری فارسی به عربی
رسالة , قائمة الشحن
-
clip 4
گیرۀ فیلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] قطعۀ کوچک پلاستیکی یا فلزی که برای اتصال ابتدا و انتهای دو حلقۀ فیلم، بدون استفاده از برش یا نوارچسب، به کار میرود
-
film print, print 2
نسخۀ فیلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] 1. تصویر مثبت فیلم منفی 2. نمونۀ چاپشدۀ کل فیلم متـ . نسخه