کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فیش
/fiš/
معنی
۱. برگهای که روی آن مطالبی مینویسند و بعد مرتب میکنند.
۲. برگهای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت میشود.
۳. (برق) قطعهای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برگ، برگه، کارت، ورقه
برابر فارسی
برگه
دیکشنری
card, whoosh
-
جستوجوی دقیق
-
فیش
واژگان مترادف و متضاد
برگ، برگه، کارت، ورقه
-
فیش
فرهنگ واژههای سره
برگه
-
فیش
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) 1 - کاغذهایی در اندازه های کوچک که مطالب را روی آن می نویسند تا بعداً تنظیم و مرتب کنند. 2 - ورقه ای کاغذی یا مقوایی که روی آن مشخصات کتاب را نویسند. 3 - ورقه ای کاغذی که اطلاعاتی دربارة حقوق یا مالیات یا وجه پرداخت شده در آن ذکر شود، ب...
-
فیش
لغتنامه دهخدا
فیش . (فرانسوی ، اِ) کاغذ یا مقوایی که مطلبی روی آن یادداشت شود تا بعداً مورد استفاده قرار گیرد. معمولاً فیشها را به ترتیب الفبائی تنظیم کنند و در جعبه های مخصوص (فیشیه ) جا دهند. برگه .وریقة. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فیشیه شود.
-
فیش
لغتنامه دهخدا
فیش . [ ف َ ] (ع اِ) سر نره . (منتهی الارب ). رجوع به فَیْشَلة شود. || (مص ) برجهیدن نر بر ماده و برآمدن بر آن . (منتهی الارب ). || افتخار کردن و بزرگ منشی نمودن و پنداشتن درخود چیزی که ندارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
فیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fiche] fiš ۱. برگهای که روی آن مطالبی مینویسند و بعد مرتب میکنند.۲. برگهای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت میشود.۳. (برق) قطعهای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی.
-
واژههای مشابه
-
ده فیش
لغتنامه دهخدا
ده فیش . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بندویه بخش جویم شهرستان لار. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری جویم . سکنه ٔ آن 685 تن . آب آن از چشمه و چاه تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ولت فیش
واژهنامه آزاد
محقق در حوزه هنر بدوی.
-
فیش حقوق
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) مزدبرگ.
-
کیش و فیش
فرهنگ گنجواژه
کیش و پیش.
-
جستوجو در متن
-
microfiches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
microfiches، میکرو فیش، ریز فیش
-
microfiche
دیکشنری انگلیسی به فارسی
microfiche، میکرو فیش، ریز فیش
-
subfix
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیر فیش